به گزارش فرارو به نقل از روزنامه نیویورک
تایمز، دولت ترامپ در مسیر مهار برنامه هستهای ایران با بحرانی پیچیده و چندلایه دستوپنجه
نرم میکند؛ بحرانی که بخشی از آن، محصول تصمیم جنجالی خود رئیسجمهور است.
در سال ۲۰۱۸، دونالد ترامپ با این ادعا که توافق هستهای
موجود «بدترین توافق تاریخ» است، از آن خارج شد. خروجی که پیامدهای آن بهسرعت آشکار
شد: ایران بیوقفه به توسعه فعالیتهای هستهای خود پرداخت و هزاران سانتریفیوژ پیشرفته
را حتی در تأسیساتی مستقر در اعماق زمین به چرخه تولید بازگرداند. بر پایه گزارشها،
این کشور اکنون بهاندازهای اورانیوم غنیسازی کرده که میتواند ظرف چند هفته، چندین
سلاح هستهای تولید کند. این در حالی است که اگر برجام دستنخورده باقی میماند، بیشتر
محدودیتهای کلیدی آن تا سال ۲۰۳۱ پابرجا بود و فاصله ایران با تولید سلاح اتمی،
نه هفتهها، بلکه ماهها یا حتی یک سال تخمین زده میشد.
دور چهارم در عمان: آیا ترامپ آماده مصالحهای بزرگتر از اوباماست؟
اکنون ترامپ بهدنبال توافقی تازه است؛ توافقی
که به گفته او، باید به «برچیدن کامل» برنامه غنیسازی ایران بینجامد. اما همزمان
با عزیمت تیم مذاکرهکننده آمریکا به عمان برای چهارمین دور گفتوگوهای هستهای، واشنگتن
بار دیگر در برابر همان معمای راهبردی قرار گرفته که یک دهه پیش نیز دولت باراک اوباما
را به امضای برجام سوق داد: چگونه میتوان ایران را وادار کرد محدودیتهای واقعی و
قابل راستیآزمایی بر برنامه هستهایاش بپذیرد، بدون آن که در صورت امتناع، به گزینه
نظامی متوسل شد؟
برجام، در قبال کاهش محدود و مرحلهای تحریمها،
مجموعهای از محدودیتهای بلندمدت را بر برنامه غنیسازی ایران تحمیل کرد و یک رژیم
بازرسی دقیق و چندلایه را نیز برقرار ساخت. برای جلب رضایت تهران به این چارچوب، ایالات
متحده ناگزیر به مصالحههایی شد؛ از جمله پذیرش ادامه غنیسازی در داخل خاک ایران و
گنجاندن بندهای موسوم به «غروب آفتاب» که برخی مفاد کلیدی توافق را پس از گذشت چند
سال منقضی میکرد. علاوه بر این، توافق هستهای هیچگونه محدودیتی بر برنامه موشکهای
بالستیک ایران یا حمایت گسترده این کشور از گروههایی چون حزبالله و حماس اعمال نکرد.
مدل «بیشتر در برابر بیشتر»؛ آیا معاملهای
بزرگتر از برجام ممکن است؟
مقامات ایران همچنان با سرسختی از برنامه
غنیسازی و موشکهای بالستیک دفاع میکنند و هرگونه عقبنشینی را مشروط به کاهش چشمگیر
تحریمها و ارائه تضمینهای محکم برای ماندگاری توافق از سوی آمریکا میدانند. این
موضعگیری شاید نوعی تاکتیک چانهزنی یا بلوف دیپلماتیک باشد؛ اما اگر تهران حاضر به
عقبنشینی نشود، ترامپ با انتخابی سخت روبهرو خواهد شد: یا باید توافقی را بپذیرد
که بهشدت شبیه همان برجامی است که خود زمانی آن را «بدترین توافق تاریخ» نامیده بود
یا مسیر پرخطر حمله نظامی به ایران را در پیش گیرد؛ مسیری که پیامدهای آن میتواند
از پیشبینی خارج باشد.
شاید راه سومی نیز وجود داشته باشد؛ راهی
که نه بازگشت به توافق ۲۰۱۵ است، نه حرکت بهسوی جنگ. بهجای احیای برجام
با همان الگوی گذشته موسوم به «چیزی در برابر چیزی»، ترامپ میتواند پیشنهاد بلندپروازانهتری
را مطرح کند: معاملهای به سبک «بیشتر در برابر بیشتر». در این چارچوب، ایالات متحده
آمادگی خود را برای کاهش گستردهتر و پایدارتر تحریمها بهویژه لغو تحریمهای ثانویه
بر صادرات نفت ایران اعلام میکند، مشروط به آنکه تهران نیز محدودیتهایی بسیار عمیقتر،
گستردهتر و بلندمدتتر را بر برنامه هستهای خود بپذیرد. این توافق میتواند دامنهای
فراتر از هستهای داشته باشد و حمایت از گروههای مقاومت گرفته تا توسعه موشکهای بالستیک
را نیز در بر گیرد.
این طرح، حتی با پذیرش واقعیت وجود یک برنامه
غنیسازی در خاک ایران میتواند بر مجموعهای از محدودیتهای سختگیرانهتر پافشاری
کند: محدودیتهایی در زمینه تعداد و نوع سانتریفیوژهای پیشرفته، میزان و سطح ذخایر
اورانیوم غنیشده، فعالیتهای تأسیسات زیرزمینی و همچنین تقویت یک رژیم راستیآزمایی
گستردهتر و دائمیتر. اگر بسته مشوقهای اقتصادی بهقدر کافی چشمگیر باشد، حتی میتوان
انتظار داشت که این توافق شامل محدودیتهایی در برنامه موشکهای دوربرد ایران و حمایت
از گروه های مقاومت بشود.
نه ایدهآل، نه فاجعه؛ «بیشتر در برابر بیشتر»
بهعنوان تنها گزینه واقعبینانه
چنین توافقی، برای دونالد ترامپ نیز میتواند
بهعنوان یک پیروزی سیاسی بزرگ تلقی شود. او این فرصت را خواهد داشت تا مدعی شود «توافقی
بهتر» از آنچه باراک اوباما به امضا رساند، بهدست آورده؛ توافقی با محدودیتهای شدیدتر
بر برنامه هستهای ایران و در عین حال، منافعی ملموس برای اقتصاد ایالات متحده. بهنظر
میرسد ایران نیز بهخوبی دریافته که چگونه توجه ترامپ را به خود جلب کند. عباس عراقچی،
وزیر خارجه جمهوری اسلامی، با توصیف اقتصاد ایران بهعنوان یک «فرصت هزار میلیارد دلاری»
و مطرحکردن احتمال عقد قرارداد با شرکتهایی چون بوئینگ، سیگنالهایی روشن به واشنگتن
ارسال کرده است؛ قراردادهایی که میتوانند منجر به ایجاد هزاران فرصت شغلی در آمریکا
شوند.
البته، لغو کامل تحریمهای ایالات متحده علیه
ایران بعید و از منظر بسیاری حتی غیرمنطقی بهنظر میرسد. با این حال، در صورت شکلگیری
یک چارچوب توافقی مناسب، ترامپ میتواند گزینههایی محدود اما هدفمند را در نظر بگیرد:
اعطای مجوزهای خاص برای صادرات شرکتهای آمریکایی، از سرگیری فعالیت شرکتهای تابعه
در ایران و تسهیل صادرات محصولات کشاورزی آمریکا تحت عنوان معافیتهای بشردوستانه بهویژه
در شرایطی که این بخش از اقتصاد آمریکا بهشدت از سیاستهای تعرفهای جدید آسیب دیده
است.
واقعیت این است که در قبال برنامه هستهای
ایران، هیچ گزینهای وجود ندارد که هم امن، هم ساده و هم بیهزینه باشد. تنها میان
مجموعهای از گزینههای دشوار باید انتخاب کرد و در این میان، طرح «بیشتر در برابر
بیشتر» شاید منطقیترین و واقعبینانهترین مسیر باشد. این توافق میتواند برای ترامپ
نهتنها یک برگ برنده سیاسی باشد ( بهعنوان توافقی «بهتر» از برجام اوباما و سودآور
برای اقتصاد داخلی آمریکا) بلکه جایگزینی هوشمندانه برای درگیری پرهزینهای دیگر در
خاورمیانه خواهد بود. و شاید مهمتر از همه، چنین توافقی صرفاً یک معامله نباشد، بلکه
«کار درست» باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر