۱۴۰۴ خرداد ۱۴, چهارشنبه

آیا حمله نظامی زودتر از یک توافق احتمالی اتفاق می‌افتد؟

افزایش هشدارها، افشاگری‌ها و ارزیابی‌های اطلاعاتی درباره احتمال حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای در ایران در صورت شکست مذاکرات جاری میان واشنگتن و تهران، خطوط قرمزی را که اسرائیل آن را «تهدیدی برای موجودیت خود» می‌داند، بازتعریف می‌کند؛ به ویژه  آنکه این بازتعریف اسرائیلی در سایه تحولات عمیق منطقه‌ای و بین‌المللی انجام می‌گیرد.

سخن گفتن از «حمله نزدیک» دیگر صرفاً حدس و گمان رسانه‌ای یا بخشی از بیان تنش همیشگی میان طرفین نیست، بلکه به موضوعی برای گزارش‌های اطلاعاتی، اظهارات مستقیم و غیرمستقیم مقامات اسرائیلی و آمریکایی و بحث‌های جدی در اندیشکده‌های جهانی تبدیل شده است. نکته مهم‌تر آن است که تحلیلگران نظامی نشانه‌هایی از مانورهای هوایی، جابجایی دقیق مهمات و استقرارهایی را رصد می‌کنند که نشان می‌دهد اسرائیل ممکن است توانایی اجرای حمله‌ای ظرف هفت ساعت پس از اتخاذ تصمیم را داشته باشد؛ چیزی که فرصت مداخله احتمالی آمریکا را بسیار محدود می‌کند.

آیا واقعاً در آستانه «ساعت صفر» قرار داریم؟ یا آنچه در جریان است، هنوز بخشی از بازی پیچیده پیام‌ها و فشارهای روانی میان اسرائیل و آمریکا برای واداشتن رژیم ایران به عقب‌نشینی است؟ و آیا تغییر توازن قوا در منطقه، احتمال حمله را تقویت می‌کند یا کاهش می‌دهد؟

سخن گفتن از «حمله نزدیک» دیگر صرفاً حدس و گمان رسانه‌ای یا بخشی از بیان تنش همیشگی میان طرفین نیست، بلکه به موضوعی برای گزارش‌های اطلاعاتی، اظهارات مستقیم و غیرمستقیم مقامات اسرائیلی و آمریکایی و بحث‌های جدی در اندیشکده‌های جهانی تبدیل شده است. نکته مهم‌تر آن است که تحلیلگران نظامی نشانه‌هایی از مانورهای هوایی، جابجایی دقیق مهمات و استقرارهایی را رصد می‌کنند که نشان می‌دهد اسرائیل ممکن است توانایی اجرای حمله‌ای ظرف هفت ساعت پس از اتخاذ تصمیم را داشته باشد؛ چیزی که فرصت مداخله احتمالی آمریکا را بسیار محدود می‌کند.

آیا واقعاً در آستانه «ساعت صفر» قرار داریم؟ یا آنچه در جریان است، هنوز بخشی از بازی پیچیده پیام‌ها و فشارهای روانی میان اسرائیل و آمریکا برای واداشتن رژیم ایران به عقب‌نشینی است؟ و آیا تغییر توازن قوا در منطقه، احتمال حمله را تقویت می‌کند یا کاهش می‌دهد؟

جمهوری اسلامی ایران با وجود ادامه غنی‌سازی اورانیوم تا میزانی نزدیک به سطح تسلیحاتی (۶۰ درصد)، بسیاری از ابزارهای بازدارندگی خود را پس از ضربات سنگینی که به نیروهای نیابتی‌اش وارد شد،  به‌ ویژه علیه حزب‌الله و گروه حماس از دست داده است. خود این نیروها بخش قابل توجهی از توان بازدارندگی و پشتیبانی خود را از دست داده‌اند. همچنین حملات متمرکز اسرائیل به تأسیسات نظامی و اطلاعاتی رژیم ایران در اکتبر ۲۰۲۴ و انفجارهای مشکوک در بندر «رجایی» در آوریل ۲۰۲۵ که ذخایر سوخت جامد موشک‌های بالستیک را نابود کرد، تأثیر قابل توجهی بر آمادگی و توان تهران برای واکنش نامتقارن گذاشته است.

این تضعیف در ابزارهای بازدارندگی رژیم ایران، یکی از دلایل اصلی است که احتمال اقدام نظامی اسرائیل را افزایش می‌دهد؛ به‌ ویژه با توجه به وجود دولتی در تل‌آویو که امنیت ملی را از منظر «پیشگیری» و «حمله پیشدستانه» تعریف می‌کند و در بسیاری موارد، اولویت را به محاسبات نظامی می‌دهد نه سیاسی.

علاوه بر این، پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ همگرایی‌های سیاسی و امنیتی در اسرائیل دگرگون شده‌اند، به گونه‌ای که اکنون تهدیداتی علیه موجودیت اسرائیل مانند برنامه هسته‌ای رژیم ایران، قابل تعویق یا قابل اعتماد به مسیرهای دیپلماتیک که آهسته و طولانی هستند، تلقی نمی‌شوند.

از این رو، هشدارهای واشنگتن به تل‌آویو درباره قطع هماهنگی نظامی و دیپلماتیک در صورت حمله خارج از چارچوب زمانی مورد نظر آمریکا قابل درک است. به نظر می‌رسد که در آمریکا نیز کسانی هستند که احتمال حمله اسرائیل به نقاطی در ایران را بسیار جدی می‌دانند.

مواضع کشورهای محوری عربی نیز در مخالفت با هرگونه گزینه نظامی اسرائیل آشکار است. این کشورها صراحتاً مخالفت خود را با اقداماتی که مسیر راهکارهای دیپلماتیک را از بین ببرد اعلام کرده‌اند و پیام‌هایی مستقیم به تهران فرستاده‌اند که خواستار خویشتنداری و پرهیز از ورود به تقابل گسترده شده‌اند؛ تقابلی که می‌تواند برای همه طرفین فاجعه‌بار باشد.

البته انتظار می‌رود چتر حمایت دیپلماتیک آمریکایی- عربی بتواند احتمال تشدید نظامی را کاهش دهد. چرا که بنیامین نتانیاهو هرچند ممکن است به توان اسرائیل برای اقدام مستقل اعتماد داشته باشد، اما به‌ خوبی آگاه است که هرگونه عملیات بزرگ بدون پوشش آمریکا و در تعارض با منافع قدرت‌های منطقه‌ای، می‌تواند هزینه‌ای استراتژیک و سنگین برای اسرائیل به همراه داشته باشد.

آنچه اما صحنه را پیچیده‌تر می‌کند این است که اگر حمله اسرائیل صورت گیرد، یک حمله محدود و صرفا برای «جراحی‌» نخواهد بود؛ بلکه طبق اطلاعات منتشرشده، عملیات نظامی‌ گسترده و چندروزه‌ای خواهد بود که اهداف و تأسیسات متعددی را در عمق خاک ایران هدف قرار می‌دهد. این یعنی که احتمال کشیده شدن به یک درگیری تمام‌عیار  وجود خواهد داشت، حتی اگر پاسخ رژیم ایران آنقدر شدید نباشد که اسرائیل از آن بیم دارد.

اگرچه ترامپ مشکلی با درز دادن تهدیدات اسرائیل به رسانه‌ها برای حفظ فشار بر رژیم ایران ندارد، اما این همسویی میان اسرائیل و آمریکا درواقع فقط یک تقاطع موقت در منافع است. چرا که ترامپ به‌ وضوح ترجیح می‌دهد توافقی هسته‌ای و البته «خوب» با حکومت ایران به دست آورد تا از کشیده شدن آمریکا به درگیری منطقه‌ای جلوگیری کند. اقدامی که در خدمت منافع سیاسی داخلی و شخصی و البته میل خود وی برای دریافت بیشترین جوایز صلح، از جمله «صلح نوبل» است.

با این حال، چه اسرائیل دست به حمله بزند یا نه، آنچه اکنون رخ می‌دهد از تغییرات اساسی در قواعد بازی خبر می‌دهد: جمهوری اسلامی ایران دیگر توان سابق در بازدارندگی از طریق نیابتی‌ها را ندارد؛ اسرائیل در انتظار چراغ سبز آمریکا نمی‌ماند؛ و آمریکا دیگر آن کنترل مطلق سابق را ندارد، بلکه اسیر محاسبات «اول آمریکا» است.

همین اکنون لحظه قبول حقیقت است با همه مخاطرات و پیش‌بینی‌هایش. یا دیپلماسی موفق به مهار بحران از طریق راهکاری واقعی و پایدار می‌شود، یا ما شاهد نخستین فصل‌های رویارویی‌ خواهیم بود که ممکن است چهره خاورمیانه را برای دهه‌های آینده تغییر دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر