۱۴۰۴ فروردین ۲۳, شنبه

افول داخلی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی

رفیق خوری (ایندیپندنت عربی) – هیچ چیز برای واشنگتن و تهران دشوارتر از ورود به جنگی نیست که کسی نمی‌داند به کجا خواهد انجامید، مگر اینکه مذاکره به پایان برنامه‌های هسته‌ای و موشکی و قطع بازوهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه منجر شود.

دوران نفوذ رژیم ایران در منطقه رو به افول گذاشته است؛ گروه‌های مسلح ایدئولوژیک که آماده جنگ برای دفاع از جمهوری اسلام بودند، اکنون یا نابود شده یا تضعیف شده و از کار افتاده‌اند و ادعای حکومت ایران مبنی بر داشتن کنترل بر «چهار پایتخت» عربی یعنی بغداد، دمشق، بیروت و صنعا در کنار غزه، حتی در خیال هم پس از خروج از سوریه دیگر ممکن نیست.

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا سیاست خارجی ایالات متحده را از طریق میکروفن و سخنان علنی و در برابر دوربین‌های تلویزیون اجرا می‌کند و گزینه‌ای سخت و مشخص در برابر رژیم ایران قرار داده است او گفت: یا توافق هسته‌ای و منطقه‌ای یا جنگ. اما همانطور که سوزان مالونی معاون مؤسسه بروکینگز می‌گوید، رئیس‌ جمهور آمریکا به استراتژی پیچیده‌تری از فقط حمله به جمهوری اسلامی و بازوهایش نیاز دارد. در مقابل، علی خامنه‌ای که ادامه‌دهنده خط مشی آیتالله خمینی است و دشمنی با آمریکا را یکی از ارکان اصول انقلاب می‌داند، به دنبال استراتژی ساده‌تری در وضعیتی پیچیده است. جنگی که نه ترامپ و نه خامنه‌ای نمی‌دانند به کجا ختم خواهد شد، فقط از طریق گفتگو برای پایان پروژه هسته‌ای، موشکی و نفوذ منطقه‌ای سپاه پاسداران قابل اجتناب است.

ترامپ فراموش نکرده که سیاست خروج از توافق هسته‌ای و صرفا «فشار حداکثری» در دوره اول ریاست‌ جمهوری‌اش ثمربخش نبوده است، همانگونه که سیاست اوباما و بایدن برای شرط‌بندی روی تغییر رفتار رژیم  ایران به سوی «اعتدال» نیز ناکام مانده‌ است. به این ترتیب همه رویکردهای آمریکا شکست خورده‌اند. خامنه‌ای نیز نظام را همچون یک جنبش انقلابی می‌بیند که قابل سازگاری با آمریکا نیست. از نظر برخی تحلیلگران مانند اریک ادلمان، تنها راه واشنگتن «تغییر رژیم» و شرط‌بندی روی «انقلاب سوم» از درون ایران است: جایی که محرومیت و فقر بیداد می‌کند.

از زمان عملیات «طوفان الاقصی» توسط حماس که اسرائیل را  لرزاند، و سپس جنگ غزه و «جنگ پشتیبانی» توسط حزب‌الله و دیگر گروه‌های «محور مقاومت» به رهبری رژیم ایران، ژئوپلیتیک منطقه تغییر کرده است. در آغاز، خامنه‌ای وانمود کرد که از عملیات غافلگیر شده! اما بعداً گفت که «هدف واقعی عملیات طوفان الاقصی نه فقط اسرائیل، بلکه ریشه‌کن کردن آمریکا است

اما آنچه سوزان مالونی آن را «تعادل دقیق در بی‌نظمی میان اسرائیل و ایران» خوانده بود، عملاً شکسته شد: غزه ویران شده و دیگر مجالی برای باقی‌ ماندن حماس به عنوان قدرت حاکم در آنجا قابل تصور نیست؛ لبنان نیز ویران شده و حزب‌الله دیگر جزئی از «محور مقاومت» در داخل لبنان به شمار نمی‌رود؛ نظام اسد در سوریه همراه با ارتش و نهادهای امنیتی‌اش و متحدانی چون  حشدالشعبی عراق و حزب‌الله لبنان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران، یکروزه ساقط و ناپدید شد! اسرائیل همچنان یک‌تنه در غزه، کرانه باختری، لبنان و سوریه می‌جنگد و آنچه بیشتر به گوش می‌رسد، صحبت درباره ضربه نظامی آمریکا و اسرائیل به برنامه هسته‌ای رژیم ایران است.

ساده‌ترین نتیجه این تحولات آن است که «دوران رژیم  ایران» در منطقه به پایان خود نزدیک می‌شود؛ گروه‌های مسلح ایدئولوژیک یا نابود یا خنثی شده‌اند و دیگر حتی در خیال هم نمی‌توان از تسلط رژیم ایران بر چهار پایتخت عربی سخن گفت. سرنوشت خود نظام در ایران نیز در معرض تهدید است؛ اگرچه احمدی‌نژاد همچنان به راهی که بسیاری از حامیان ولایت فقیه به آن ایمان دارند، یعنی راه «قیام دولت جهانی امام مهدی» باور دارد!

حتی فرمانده نیروی قدس،اسماعیل قاآنی، نیز در جریان «جنگ پشتیبانی» اعلام کرد که «محور مقاومت» به رهبری جمهوری اسلامی ایران در لبنان، سوریه، عراق، یمن و فلسطین تا ظهور امام غایب و تشکیل حکومت او به فعالیت ادامه خواهد داد!

حال این پرسش‌ها مطرح است که افول دوران رژیم ایران تا کجا ادامه می‌یابد؟

آیا ناپدید شدن کامل این رژیم در دستور کار است یا فقط یک عقب‌نشینی‌ کمتر دراماتیک؟

چشم‌انداز نهایی خاورمیانه پس از تضعیف نقش رژیم ایران که بیش از سه دهه منطقه و جهان را درگیر کرده، چیست؟

نقش فزاینده کشورهای عربی، فارغ از حضور آمریکا و اسرائیل چگونه خواهد بود؟

برداشت عمومی این است که استراتژی آمریکا در حال تغییر و استراتژی رژیم ایران ثابت است. اما روشن است که در آمریکا نوعی تغییر در استراتژی یا حداقل رویکرد وجود دارد، هرچند مقابله با «دولت در دولت» در ایالات متحده به اصول و منافع حیاتی و استراتژیک آمریکا پایبند است. کسی نمی‌داند که ترامپ تا چه اندازه قادر به فروپاشی «دولت در دولت» در این کشور خواهد بود. از سوی دیگر، استراتژی ثابت رژیم ایران نیز زیر سؤال رفته است. خامنه‌ای پیشتر گفته بود: «روابط با آمریکا امروز به ضرر ماست و باید از آن اجتناب کرد، اما اگر روزی به نفع ملت ما باشد، اولین کسی خواهم بود که آن را انتخاب می‌کنم

حتی یکی از نزدیکان علی خامنه‌ای اعلام کرده که «هدف نهایی از بازی پیچیده شطرنج، به‌ دست آوردن تضمین‌های امنیتی آمریکاست» برای حفظ نظام.

ترامپ نیز به‌روشنی نشان داده است که تضمین‌های امنیتی آمریکا تنها در صورتی به حکومت ایران داده خواهد شد که از برنامه هسته‌ای، موشکی، نفوذ منطقه‌ای و گروه‌های مسلح نیابتی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دست بردارد. ولی این دیگر آن نظامی نخواهد بود که روح‌الله خمینی بنیان گذاشت.

در عین حال خامنه‌ای به‌ سختی می‌تواند «خاورمیانه‌ای اسلامی» را به رهبری جمهوری اسلامی تصور کند، آنهم برخلاف خواست اکثریت اعراب و مسلمانان منطقه! فرقی هم نمی‌ککند که تصویر «خاورمیانه جدید» کامل شده باشد یا نه.

اکنون سوته‌دلان ناامید در جمهوری اسلامی دو دسته‌اند: یکی، کسانی که به تسلط رژیم ایران بر خاورمیانه دل بسته بودند و شاهد آغاز موفقیت آن بودند اما با افول مواجه شدند؛  دیگری، کسانی که به این تصویر زیبا باور داشتند که طبق گفته‌ی عبدالکریم سروش، گفتمان «سرخ» و «سیاه» استبداد به گفتمان «سبز» [اسلامی]  «دموکراسی و پلورالیسم» تغییر کند! رؤیایی که به کابوس تبدیل شد آنهم آنقدر شدید که حتا میرحسین موسوی که از جنبش سبز ۲۰۰۹ در حصر خانگی بسر می‌برد گفت: «بدترین نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری به نام دین است

اکنون طی این دو ماه، آزمون بین آمریکا و جمهوری اسلامی در جریان است. اما همانطور که مترنیخ می‌گفت: «هیچ صلحی با یک نظام انقلابی ممکن نیست!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر