۱۴۰۴ شهریور ۱۷, دوشنبه

انتخاب‌های اجباری!

سه دولت اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه به جمهوری اسلامی تا پایان ماه اوت (نهم شهریور) مهلت داده‌اند که برای حل مناقشه هسته‌ای به پشت میز مذاکره برگردد و با غرب و در رأس آنها با آمریکا به توافقی برسد که در آن امنیت منطقه و جهان و موجودیت اسرائیل تضمین شده باشد وگرنه «مکانیسم ماشه» را فعال خواهند کرد

فعال‌ شدن «مکانیسم ماشه» به معنای بازگشت تمامی تحریم‌های سازمان ملل ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است که بر اساس توافق «برجام» در سال ۱۳۹۴ به حالت تعلیق درآمدند.  آنهم در شرایطی که قطع مکرر برق و آب زندگی روزانه مردم و فعالیت ادارات، سازمان‌ها، اصناف و کارخانجات و صنایع را مختل کرده و گرانی سرسام‌آور باعث افزایش نارضایتی عمومی شده است.

در این میان، پیامدهای جنگ ۱۲ روزه که جمهوری اسلامی بر کشور تحمیل کرد نیز بر شدت بحران‌های کوچک و بزرگ افزوده و اقتصاد شکننده ایران را تحت تأثیر قرار داده است.

در حالی که بسیاری از اصلی‌ترین مخالفان مذاکره با آمریکا، یعنی فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و سردارانی که دشمن قسم خورده اسرائیل به شمار می‌آمدند، در حمله نظامی ارتش اسرائیل و همچنین عملیات پیچیده‌ی «موساد»  حذف شدند، اما حکومت همچنان بر حمایت‌های مالی و تسلیحاتی از گروه‌های نیابتی اصرار می‌کند، حاضر به برچیدن زیرساخت‌های غنی‌سازی نیست، همزمان به پرسش‌ آژانس بین‌المللی  انرژی اتمی در مورد سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی که ظاهرا به محل دیگری منتقل شده پاسخ نمی‌دهد و شهروندان غربی را که با اتهامات امنیتی به گروگان گرفته تا آنها را مورد معامله قرار دهد، آزاد نمی‌کند.

مسعود پزشکیان ۱۹ امرداد در یک سخنرانی خطاب به مخالفان مذاکره گفت: «گفتگو نمی‌کنید می‌خواهید چه کار کنید؟ می‌خواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره می‌آید می‌زند.» او همچنین تأکید کرد: «وقتی با رهبری هماهنگ می‌کنیم، بهتر است بقیه انتقاد نکنند.» برداشت از این اظهارات پزشکیان این بود که خامنه‌ای هم موافق مذاکره است. در همین ارتباط، خبرگزاری رویترز  ۲۳ امرداد به نقل از یک «منبع سیاسی» گفت که خامنه‌ای اکنون با دیدن هزینه تقابل نظامی، به سمت مذاکره تمایل پیدا کرده است.

انسداد سرنوشت‌ساز سیاسی و اقتصادی

در چنین شرایطی حتا از درون نظام نیز در مورد پیامدهای وخیم فعال‌ شدن «مکانیسم ماشه»، بازگشت تحریم‌های بین‌المللی و همچنین احتمال حمله مجدد نظامی هشدار داده می‌شود. از جمله «جبهه اصلاحات» ۲۶ امرداد در بیانیه‌ای با اشاره به پیامدهای فعال‌ ساختن «مکانیسم ماشه» به نظام هشدار داده است که این شرایط « خطر فلج اقتصادی را بیش از هر زمان برجسته‌تر» کرده است. اصلاح‌طلبان با محکوم کردن «تجاوز جنایتکارانه اسرائیل و تحمیل جنگ ۱۲ روزه به ایران» به رهبر جمهوری اسلامی و تصمیم‌گیرندگان توصیه کرده‌اند که برای نجات نظام «داوطلبانه» تعلیق غنی‌سازی را بپذیرند و با آمریکا وارد مذاکره شوند و با «اصلاح ساختار حکمرانی» برای برگزاری «انتخابات آزاد» اقدام کنند. آنها همچنین خواستار «بازگشت نیروهای نظامی به پادگان‌ها و خروج آنان از حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ» شده‌اند و در پایان بار دیگر هشدار داده‌اند: «هرگونه بی‌اعتنایی به ضرورت تغییر، کشور را به مسیر فروپاشی تدریجی سوق می‌دهد.»

شماری از مدافعان این بیانیه در مطالب و گفتگوهایی این اقدامات را برای جلوگیری از «براندازی» و «سرنگونی» رژیم ضروری دانسته ولی در عین حال تأکید کرده‌اند که منظورشان از «برگزاری انتخابات آزاد» یا «رفراندم» توسط جمهوری اسلامی نیست!

از سوی دیگر، وبسایت علی خامنه‌ای در مقاله‌ای خطاب به کسانی که موضوع توقف غنی‌سازی و هزینه‌ساز بودن آن را برای مردم مطرح می‌کنند، توصیه کرده است:  «خشاب دشمن را پر نکنید

برخی منابع و تحلیلگران حکومتی نیز بیانیه «جبهه اصلاحات» را در راستای «راهبرد موساد» دانستند. همچنین روزنامه کیهان چاپ تهران روز دوشنبه ۲۷ امرداد ۱۴۰۴ در تیتر اول خود به این بیانیه واکنش نشان داد و نوشت: این بیانیه به طرز عجیبی در راستای مأموریت اسرائیل و میل و اراده دولت‌های غربی است به شکلی که متن این بیانیه‌ها را می‌توان «ترجمه اظهارات نتانیاهو» دانست.

محمود نبویان نایب رئیس کمیسیون «امنیت ملی» مجلس شورای اسلامی نیز در رسانه اجتماعی «ایکس» نوشت، بر اساس قرآن هرکسی پیشنهاد تعلیق غنی‌سازی دهد، آمریکایی و اسرائیلی است!

برخی مقاله‌نویس‌های حکومتی هم مدعی شدند این بیانیه «بوی کودتا» می‌دهد. روزنامه «وطن امروز» می‌نویسد: «درواقع جبهه اصلاحات در این بیانیه هم عقب‌نشینی و تسلیم‌ را تئوریزه کرده، هم به اشتباه، عقب‌نشینی را راه برون‌رفت از وضعیت فعلی انگاشته و هم نظام را متهم کرده در صورت وقوع جنگی دیگر، مسئولیت این جنگ متوجه جمهوری اسلامی است

این بیانیه حتا از سوی بخشی از اصلاح‌طلبان نیز مورد انتقاد قرار گرفت. محمدجواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات دولت حسن روحانی و کارمند سابق وزارت اطلاعات آن را «نسخه کادوپیچ‌شده‌ی تسلیم ایران دانست». محمد قوچانی رئیس کمیته سیاسی حزب «سازندگی» نیز آن را هزینه‌تراشی برای اصلاح‌طلبان، دولت حاکم و کشور خواند. احمد زیدآبادی نیز که ظاهرا با مضمون آن موافق است اما انتشار چنین بیانیه‌هایی را «اشتباه» می‌داند چون به گفته‌ی وی تأثیری ندارد و فقط باعث می‌شود که «تندروها» بهانه به دست آورده و «خشم» خود را بر سر اصلاح‌طلبان خالی کنند! البته معلوم نیست اگر مفاد چنین بیانیه‌هایی قابل اجرا نیست و تأثیری ندارد، و حتا انتشارش نیز «اشتباه» است، پس «اصلاح‌طلبان» اساسا چه نقشی برای خود قائل‌اند؟!

از سوی دیگر مخالفان حکومت در اپوزیسیون دموکراسی‌خواه، تلاش‌های جریان اصلاح‌طلب برای مذاکره حکومت با آمریکا و پیشنهاد تعلیق غنی‌سازی را بخشی از عقب‌نشینی‌های اجباری می‌دانند. نویسندگان این بیانیه نیز گمان می‌کنند که توصیه‌های آنها می‌تواند زمینه‌ساز پوست‌اندازی حکومت شود تا انقلاب۵۷ و خود نظام نجات پیدا کند. به ویژه آنکه پزشکیان نیز به عنوان رئیس قوه مجریه و درواقع منتخب علی خامنه‌ای، با صراحت به مخالفان حکومتی مذاکره گفته است که اگر مذاکره بشود با «هماهنگی رهبر» است و آنها «گیر» ندهند.

اینهمه در حالیست که چند روز پس از اعلام «آتش‌بس» گزارش شد که برخی چهره‌های جریان اصلاح‌طلب در جریان جنگ ۱۲ روزه، نامه‌ای محرمانه به مقامات اسرائیل ارسال کرده و خواستار کمک برای تغییر در ایران و به دست گرفتن قدرت توسط جناح خودشان شده‌اند.

در این نامه چهره‌هایی مثل حسن خمینی و حسن روحانی به عنوان آلترناتیو معرفی شده بودند و آمده بود که «اگر اسرائیل در فرآیند تغییر رژیم از ما حمایت کند، نامزدهای ما آمادگی کامل دارند تا اداره کشور را به عهده بگیرند

پیشتر در ۱۷ تیرماه نیز ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه از جریان اصلاح‌طلب بیانیه‌ای با مضمون مشابه منتشر کرده بودند. آنها نیز خواهان «تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی» شده و «ضمن محکوم‌کردن تجاوز رژیم جنایتکار و تروریست اسرائیل به ایران عزیز و حمله آمریکا به تاسیسات هسته‌ای»، ابراز امیدواری کرده بودند که «نظام تصمیم‌گیری کشور در سایه یادگیری از اتفاقات پرهزینه‌ای که طی دهه‌های گذشته رخ داده و در درون هریک از آنها، درس‌هایی فراوان و سازنده همراه داشته، بتواند ایرانی آباد، آزاد، مستقل و پرنشاط را برای این مردم قهرمان و شریف، از خود به یادگار بگذارد

در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی که از همه طرف هشدار دریافت می‌کند، راه‌های زیادی در برابر ندارد که بتواند به آن کمک کند.

پوست‌اندازی نرم و سخ

در پوست‌اندازی نرم که اصلاح‌طلبان رژیم آن را دنبال می‌کنند، راهکار برای بقاء نظام، عقب‌‌نشینی و مذاکره با آمریکا و انجام توصیه‌‌هایی مانند دو بیانیه بالاست تا آنچه طی ۴۷ سال به دست آمده برای حکومت و جناحین آن حفظ شود. در این وضعیت ممکن است حکومت تن به یک توافق پنهان یا آشکار با آمریکا و حتی اسرائیل منطبق بر شروط آنها بدهد به این امید که تحریم‌ها کاهش یابد و بعد، آنطور که برخی از وابستگان نظام مطرح نیز کرده‌اند، سر فرصت برنامه‌های خود را از سر بگیرد! در چنین شرایطی حکومت می‌کوشد با بازآرایی و تغییر چهره، بقای خود را با دور کردن سایه جنگ و تحریم‌ها فعلا تضمین کند و همزمان نارضایتی‌های داخلی را نیز با وعده «انتخابات آزاد» و «مشارکت» و کاهش محدودیت‌های اجتماعی مدیریت نماید.

در پوست‌اندازی سخت اما محور بازآرایی رژیم، نهادهای امنیتی- نظامی و بطور مشخص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند. در این مسیر، تشدید بحران‌ها و حتی وقوع جنگ، به نظر آنها، زمینه‌ای برای یکدست‌ ساختن کامل قدرت خواهد شد. روی کار آمدن یک دولتی نظامی یا شبه‌نظامی، نه تنها موجب کوتاه کردن دست و یا کاهش نقش اصلاح‌طلبی در حکومت می‌شود بلکه راه را برای توافق‌های پیدا و پنهان با غرب از موضع قدرت نیز می‌گشاید؛ توافق‌هایی که بدون دادن امتیاز سیاسی و اجتماعی به جامعه، برای مهار فشار نیروهای خارجی صورت می‌گیرد که به نوبه‌ی خود به دنبال مهار جمهوری اسلامی هستند!

سرنگونی نظام

با اینهمه چشم‌اندازی که بسیاری از تحلیلگران در برابر جمهوری اسلامی ترسیم می‌کنند، نه بقاء به این یا آن شکل، بلکه فروپاشی درونی و سرنگونی و پایان آن است که به دو شکل «می‌تواند» روی دهد.

یکی، در قالب جنگی که خود رژیم به دلیل تن ندادن به مذاکره و توافق مورد نظر غرب و اسرائیل بر ایران تحمیل می‌کند و سرنوشتی مشابه آنچه در لیبی روی داد، برای جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد. صرف نظر از اینکه حکومت قذافی داوطلبانه از برنامه‌های هسته‌ای خود نه تنها عقب‌نشینی کرده و آنها را از میان برداشته بود بلکه اطلاعات مهمی نیز از جمله در ارتباط با برنامه اتمی رژیم ایران در اختیار غرب قرار داده بود.  در شرایط کنونی، ترکیب فشار نظامی خارجی با تحریم‌های فلج‌کننده می‌تواند ساختار امنیتی و اقتصادی جمهوری اسلامی را از هم بپاشد و زمینه سقوط نظام را فراهم کند. تجربه لیبی نشان داد که در اینصورت، دستگاه‌های امنیتی و نظامی نیز  کارآیی خود را از دست می‌دهند.

شکل دیگر، در قالب یک خیزش مردمی فراگیر مشابه اعتراضات سوریه است. با این تفاوت مهم که رژیم بشار اسد حامیانی مانند جمهوری اسلامی را داشت که منابع کشور و نیابتی‌هایش را خرج نگه داشتن وی کرد؛ ولی زمامداران ایران در وضعیتی هستند که نه چنین حامیانی دارند و نه مثل اسد می‌توانند روی حمایت روسیه حساب کنند به ویژه اگر آمریکا موفق شود در معامله‌ای تعیین‌کننده به جنگ اوکراین پایان دهد.  در این حالت، نارضایتی‌های انباشته از گرانی، فساد، قطع آب و برق، بیکاری و سرکوب سیاسی و اجتماعی می‌تواند به آتش زیر خاکستری دامن بزند که حکومت با توجه به ضعفی که دوست و دشمن به آن اذعان دارند، دیگر نتواند آن را کنترل کند. جمهوری اسلامی تا کنون توانسته با سرکوب شدید و بی‌رحمانه هر اعتراضی  را حتا در ابعاد سراسری ۴۰۱  مهار و خاموش کند. اما امروز به نظر نمی‌رسد با توجه به ضربات مهلکی که پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ بر آن وارد آمده و تشدید بحران‌های زیرساختی در کشور که هم نفوذ و هم شکاف درون آن را از جمله بین نیروهای مسلح و انتظامی و امنیتی و سرکوب بسیار تشدید کرده، بتواند در برابر اعتراضات گسترده با هدف نجات ایران از شرّ جمهوری اسلامی دوام بیاورد.

تفاوت اصلی سناریوی سرنگونی با  سناریوی پوست‌اندازی در اینست که در «پوست‌اندازی نرم یا سخت» خود حکومت و جناحین آن همچنان ابتکار عمل را در دست خواهند داشت. اما در سناریوی سرنگونی، ابتکار عمل از دست نظام خارج شده و تغییر را در کشور ترکیبی از فشارهای بیرونی و جنبش درونی ممکن می‌کند. تغییری که برخلاف «پوست‌اندازی نرم و سخت»، جمهوری اسلامی را به تاریخ می‌سپارد و می‌تواند با رهبری و هدایت نیروهای دموکراسی‌خواه که در حال حاضر حول شاهزاده رضا پهلوی گرد آمده‌اند، فصل نوینی را در زندگی ایران بگشایند. با اینهمه، سیاست عرصه‌ی غافلگیری‌ها نیز هست و تصمیم و اراده‌ی بازیگران همه‌ی نقش‌ها را در آن بازی نمی‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر