۱۴۰۳ دی ۹, یکشنبه

پیامدهای پیروزی دوباره ترامپ برای ایران: تحریم‌ها، تنش‌های منطقه‌ای و بحران‌های داخلی

 نویسنده: مریم عادلخانی

پیروزی مجدد دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌تواند تحولات گسترده‌ای را برای ایران به همراه داشته باشد. سیاست‌های ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری و راهبرد فشار حداکثری، از خروج از برجام گرفته تا اعمال تحریم‌های فراگیر اقتصادی، پیامدهای چشمگیری برای ایران داشت. اگر ترامپ دوباره به قدرت بازگردد، این سیاست‌ها احتمالاً با شدت بیشتری دنبال خواهند شد. در ادامه، به بررسی تأثیرات احتمالی بازگشت ترامپ بر ایران می‌پردازیم.

شدت‌گیری دوباره تحریم‌ها: چالش‌های اقتصادی و اجتماعی

یکی از اصلی‌ترین پیامدهای بازگشت ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا، تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران خواهد بود. در دوره نخست ریاست‌جمهوری او، این تحریم‌ها تقریباً تمامی بخش‌های حیاتی اقتصاد ایران را هدف قرار داد و تأثیرات مخربی بر معیشت مردم و فعالیت‌های اقتصادی گذاشت. از جمله مهم‌ترین پیامدها، کاهش شدید صادرات نفت ایران بود که به‌عنوان مهم‌ترین منبع درآمد ارزی کشور، نقش کلیدی در تأمین منابع مالی دولت ایفا می‌کرد. محدودیت‌های اعمال‌شده در دسترسی ایران به نظام مالی بین‌المللی، نه‌تنها مبادلات تجاری را مختل کرد، بلکه توان کشور در تأمین کالاهای اساسی و واردات موردنیاز را نیز به‌شدت کاهش داد.

بازگشت ترامپ می‌تواند به اعمال تحریم‌های سخت‌گیرانه‌تر منجر شود و حوزه‌هایی را هدف قرار دهد که تاکنون کمتر تحت فشار بوده‌اند. این تحریم‌ها ممکن است شامل ممنوعیت‌های گسترده‌تر در زمینه واردات فناوری، خدمات بانکی و بیمه بین‌المللی شود. چنین اقداماتی می‌تواند باعث انسداد بیشتر مسیرهای مالی ایران شده و بسیاری از شرکت‌های داخلی و خارجی را از همکاری با ایران بازدارد. در این شرایط، حتی کشورهایی که تاکنون برای دور زدن تحریم‌ها با ایران همکاری کرده‌اند، ممکن است با فشارهای بیشتری از سوی آمریکا مواجه شوند و روابط تجاری خود را محدود کنند.

پیامد این محدودیت‌ها، کاهش بیشتر ارزش ریال خواهد بود که اثرات دومینویی در اقتصاد ایجاد می‌کند. کاهش ارزش پول ملی، افزایش شدید هزینه واردات و تورم لجام‌گسیخته را به دنبال خواهد داشت. در چنین شرایطی، قیمت کالاهای اساسی و خدمات عمومی به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد و قدرت خرید مردم به‌شدت افت می‌کند. در نتیجه، فشار بر خانوارهای کم‌درآمد و طبقه متوسط افزایش می‌یابد و بسیاری از مردم توان تأمین نیازهای اولیه خود را از دست می‌دهند. این وضعیت، همراه با بیکاری فزاینده ناشی از رکود اقتصادی، می‌تواند به بحران معیشتی فراگیری منجر شود.

دولت در این شرایط با چالش‌های جدی‌تری در تأمین منابع مالی روبه‌رو خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی و محدودیت در دسترسی به ارز خارجی، توان دولت را در پرداخت حقوق کارکنان و ارائه خدمات اجتماعی کاهش می‌دهد. بودجه‌های عمرانی و زیرساختی نیز کاهش یافته و بسیاری از پروژه‌های توسعه‌ای متوقف می‌شوند. این وضعیت نه‌تنها بر زندگی روزمره مردم تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه اعتماد عمومی به دولت و حاکمیت را نیز تضعیف می‌کند.

در نهایت، پیامدهای اقتصادی این تحریم‌ها، به افزایش نارضایتی‌های اجتماعی و اعتراضات عمومی منجر می‌شود. تجربه سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ نشان داده است که مشکلات اقتصادی و معیشتی می‌تواند عامل محرکی برای شکل‌گیری اعتراضات مردمی باشد. در چنین شرایطی، ممکن است دامنه اعتراضات گسترش یابد و دولت با چالش‌های بیشتری در مدیریت اوضاع مواجه شود. از سوی دیگر، تلاش برای سرکوب اعتراضات ممکن است به تشدید بحران‌های اجتماعی و سیاسی بینجامد و شرایط را برای گذار به مرحله‌ای از بی‌ثباتی عمیق‌تر فراهم کند.

فشارهای دیپلماتیک و تشدید انزوای منطقه‌ای

در دوره ریاست‌جمهوری قبلی ترامپ، اقدامات دیپلماتیک وی به‌وضوح نشان داد که راهبرد اصلی او، تضعیف جایگاه ایران در منطقه و جهان بود. با بازگشت احتمالی او به قدرت، این فشارها می‌توانند شدت بیشتری پیدا کنند. ترامپ با تکیه بر روابط نزدیک با اسرائیل و برخی کشورهای عربی، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، سیاست‌هایی را طراحی کرد که هدف اصلی آنها انزوای ایران بود. اکنون این امکان وجود دارد که همان سیاست‌ها با شدت بیشتری ادامه پیدا کنند، به‌ویژه از طریق تقویت و گسترش پیمان ابراهیم. این پیمان که زمینه‌ساز عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی شد، می‌تواند به سکویی برای هماهنگی بیشتر علیه ایران تبدیل شود.

گسترش پیمان ابراهیم و ایجاد اتحادهای امنیتی میان اسرائیل و کشورهای عربی، فضای منطقه‌ای را به‌گونه‌ای تغییر می‌دهد که ایران در موقعیتی دشوار قرار می‌گیرد. اگر عربستان سعودی نیز به این ائتلاف بپیوندد، معادلات منطقه‌ای بیش از پیش علیه ایران رقم خواهد خورد. چنین پیوندی نه‌تنها قدرت دیپلماتیک ایران را در منطقه کاهش می‌دهد، بلکه توان تجاری و اقتصادی کشور را نیز به شدت محدود می‌کند. در این سناریو، ایران ممکن است با چالش‌های بیشتری در تأمین نیازهای خود از طریق مسیرهای تجاری و همکاری‌های منطقه‌ای مواجه شود، زیرا همسایگان نزدیک‌تر به رقبای استراتژیک آن خواهند شد.

از سوی دیگر، این تغییرات می‌توانند روابط ایران با کشورهای همسایه مانند عراق و افغانستان را نیز تحت تأثیر قرار دهند. این کشورها که به‌عنوان مناطق نفوذ سنتی ایران شناخته می‌شوند، ممکن است تحت فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی قرار گیرند تا روابط خود با ایران را محدود کنند. برای مثال، عراق که یکی از مهم‌ترین شرکای تجاری و انرژی ایران است، ممکن است با فشارهای مضاعف از سوی آمریکا و عربستان سعودی روبه‌رو شود تا مسیرهای همکاری با ایران را محدود کند. این تحولات می‌توانند به کاهش دسترسی ایران به بازارهای کلیدی و تضعیف نقش آن در تأمین انرژی منطقه‌ای منجر شوند.

یکی دیگر از پیامدهای گسترش این ائتلاف‌ها، افزایش احتمال درگیری‌های منطقه‌ای است. تمرکز بر امنیت و همکاری نظامی میان اسرائیل و کشورهای عربی، ایران را در وضعیتی قرار می‌دهد که ناچار به تقویت توان دفاعی و نظامی خود شود. این تقویت می‌تواند تنش‌ها را تشدید کرده و احتمال برخوردهای نظامی را افزایش دهد. به‌ویژه در مناطقی مانند خلیج فارس، که مسیر حیاتی برای تجارت جهانی انرژی است، کوچک‌ترین درگیری می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای برای امنیت منطقه و اقتصاد جهانی داشته باشد.

در نهایت، تشدید فشارهای دیپلماتیک و انزوای منطقه‌ای می‌تواند دست ایران را برای پیشبرد سیاست خارجی محدودتر کند. کاهش تعاملات بین‌المللی و منطقه‌ای، به معنای تضعیف ابزارهای دیپلماتیک ایران در حل‌وفصل بحران‌های جاری و توسعه همکاری‌های اقتصادی و سیاسی است. این وضعیت می‌تواند بر روند مذاکرات احتمالی در موضوعاتی مانند توافق هسته‌ای نیز تأثیر منفی بگذارد، زیرا کشورهای همسایه و متحدان آمریکا ممکن است رویکرد سخت‌گیرانه‌تری را اتخاذ کنند و فشار بر ایران را برای امتیازدهی بیشتر افزایش دهند.

افزایش تنش‌ها با اسرائیل و خطر درگیری نظامی

افزایش تنش‌ها میان ایران و اسرائیل در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ به طور چشمگیری افزایش یافت. ترامپ به عنوان یکی از رئیس‌جمهورهای آمریکا، مواضع بسیار تهاجمی‌تری نسبت به ایران اتخاذ کرد و به طور خاص، در حمایت از اسرائیل گام‌های قابل توجهی برداشت. انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان، نمونه‌هایی از این رویکرد هستند که پیام روشنی برای ایران داشت. در حقیقت، این اقدامات نه تنها برای اسرائیل یک پیروزی سیاسی به حساب می‌آمد بلکه برای ایران نیز به مثابه یک تهدید جدی محسوب می‌شد، چرا که آنها در نظر داشتند که توان نظامی ایران در منطقه را به چالش بکشند.

افزایش تنش‌ها با اسرائیل می‌تواند منجر به حملات گسترده‌تری از سوی اسرائیل به مواضع ایران در سوریه، عراق و سایر نقاط منطقه شود. ایران در سال‌های اخیر حضور نظامی قابل توجهی در سوریه داشته و از نیروهای مختلفی از جمله حزب‌الله لبنان و گروه‌های شیعه عراق حمایت می‌کند. این حضور نظامی و حمایت‌های ایران از گروه‌های مخالف اسرائیل باعث شده است تا ایران به عنوان یک تهدید جدی برای اسرائیل در نظر گرفته شود. حملات هوایی اسرائیل به مواضع ایران در سوریه نمونه‌ای از این اقدامات تهاجمی است که در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ شدت گرفته بود و بازگشت او به کاخ سفید می‌تواند منجر به تشدید این حملات شود.

علاوه بر این، تشدید تنش‌ها با اسرائیل می‌تواند به یک درگیری نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل منجر شود. در صورت وقوع چنین درگیری، بحران‌های منطقه‌ای و جهانی به شدت افزایش خواهند یافت. ایران با توجه به توان نظامی خود و همچنین دسترسی به نیروی انسانی قابل توجه، قادر است پاسخ‌های قوی و متنوعی به هرگونه اقدام تهاجمی از سوی اسرائیل بدهد. از سوی دیگر، اسرائیل نیز به عنوان یکی از قدرتمندترین کشورهای نظامی در منطقه، به احتمال زیاد به طور گسترده از نیروهای هوایی و پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های نظامی خود استفاده خواهد کرد. این تقابل می‌تواند به جنگی فرسایشی و با پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی تبدیل شود.

در این وضعیت، فشارهای بین‌المللی بر ایران به شدت افزایش خواهد یافت. کشورهای بزرگ غربی که پیش‌تر در مقابل اقدامات ترامپ نسبت به ایران سکوت کرده بودند، ممکن است مجبور به اتخاذ مواضع تندتری شوند. این فشارها می‌توانند شامل تحریم‌های شدیدتر، فشارهای دیپلماتیک بیشتر و حتی تهدید به مداخلات نظامی باشند. ایران که همواره با مشکلات اقتصادی داخلی دست و پنجه نرم می‌کند، در صورت مواجهه با چنین فشارهایی ممکن است به اقدامات پیشگیرانه و واکنش‌های تندتری دست بزند که این خود می‌تواند وضعیت را پیچیده‌تر و خطرناک‌تر کند.

این تشدید تنش‌ها، در نهایت می‌تواند به بی‌ثباتی بیشتر در منطقه خاورمیانه منجر شود. کشورهای همسایه ایران و اسرائیل، به ویژه در مناطق حساس همچون سوریه و لبنان، می‌توانند شاهد تشدید بحران‌های داخلی و خارجی باشند. درگیری‌های نظامی نه تنها به تلفات انسانی و اقتصادی عظیمی منجر می‌شود، بلکه باعث خواهد شد که گروه‌های افراطی و تروریستی نیز از این وضعیت بهره‌برداری کرده و منطقه را بیشتر از پیش درگیر آشوب کنند. در نتیجه، خطر وقوع یک بحران بزرگتر در منطقه به طور فزاینده‌ای محتمل است.

تأثیرات داخلی: فشار اقتصادی و اعتراضات اجتماعی

یکی از تاثیرات مستقیم سیاست‌های سختگیرانه ترامپ بر ایران، تشدید تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی است که به طور قابل توجهی شرایط زندگی مردم را دشوارتر خواهد کرد. این فشارهای اقتصادی نه تنها باعث کاهش قدرت خرید مردم، بلکه منجر به رکود اقتصادی و افزایش بیکاری خواهد شد. صنایع مختلف از جمله نفت، خودروسازی، و تولیدات داخلی تحت تاثیر تحریم‌ها قرار خواهند گرفت و بسیاری از کارخانه‌ها و کسب‌وکارها به دلیل کمبود مواد اولیه و مشکلات مالی تعطیل خواهند شد. این مشکلات اقتصادی باعث خواهد شد که بخش‌های بیشتری از جامعه به سمت فقر حرکت کنند و تنگنای معیشتی فشار مضاعفی بر زندگی مردم وارد آورد.

در همین حال، کاهش سطح زندگی مردم و نارضایتی‌های اقتصادی می‌تواند منجر به گسترش اعتراضات خیابانی شود. در گذشته نیز شاهد اعتراضات گسترده‌ای در ایران بوده‌ایم که ریشه‌های عمده آن در مشکلات اقتصادی و فساد سیستماتیک نهادهای حکومتی بود. با تشدید بحران اقتصادی، اعتراضات خیابانی می‌تواند ابعاد وسیع‌تری پیدا کند و دامنه نارضایتی‌ها از مسائل اقتصادی به مسائل سیاسی و اجتماعی گسترش یابد. مردم ایران که به شدت از عملکرد حکومت در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناامید شده‌اند، ممکن است بیش از پیش خواستار تغییرات اساسی در ساختار سیاسی کشور شوند.

در پاسخ به این اعتراضات، سرکوب معترضان احتمالاً به یکی از روش‌های اصلی حکومتی برای حفظ قدرت تبدیل خواهد شد. در حالی که ممکن است در کوتاه‌مدت سرکوب با استفاده از نیروهای امنیتی و انتظامی نتیجه دهد و اعتراضات را مهار کند، اما این اقدامات تنها به عمق شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی عمومی به حکومت می‌افزاید. مردم ایران در طول سال‌ها تجربه کرده‌اند که سرکوب هرگونه نارضایتی نه تنها منجر به حل مشکلات نمی‌شود، بلکه باعث افزایش تنش‌ها و نارضایتی‌ها در بلندمدت می‌شود. به علاوه، استفاده از سرکوب به عنوان ابزاری برای مدیریت بحران، اعتبار حکومت را در سطح داخلی و بین‌المللی کاهش می‌دهد.

علاوه بر سرکوب، یکی از روش‌هایی که حکومت ایران برای تقویت پایه‌های خود در برابر اعتراضات اجتماعی استفاده می‌کند، اتهام‌زنی به کشورهای خارجی و عناصر بیگانه است. این اقدام معمولاً با هدف منحرف کردن توجه عمومی از مشکلات داخلی و توجیه سرکوب‌ها صورت می‌گیرد. اما در دنیای اطلاعات امروز و در فضای شبکه‌های اجتماعی، این نوع اتهام‌زنی‌ها دیگر به راحتی قابل باور نیست. مردم ایران به تدریج متوجه می‌شوند که مشکلات اقتصادی ناشی از سیاست‌های داخلی و مدیریتی است نه دخالت‌های خارجی، و این موضوع باعث تشدید شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به حکومت می‌شود.

در نهایت، فشارهای اقتصادی و سرکوب اعتراضات می‌تواند به یک بحران سیاسی و اجتماعی شدید منجر شود که حکومت را در معرض تهدیدات داخلی و خارجی قرار دهد. وضعیت اقتصادی ایران به نقطه‌ای رسیده است که دیگر قادر به تحمل فشارهای بیشتر نیست. دولت جمهوری اسلامی برای مقابله با این بحران‌ها باید به تغییرات بنیادین در سیاست‌ها و ساختارهای اقتصادی و سیاسی خود بپردازد، اما این امر در شرایط کنونی با توجه به ساختار بسته و محافظه‌کارانه حکومت بعید به نظر می‌رسد. به همین دلیل، نارضایتی‌های داخلی در آینده بیشتر از همیشه به تهدیدی جدی برای ثبات حکومتی تبدیل خواهد شد.

نتیجه‌گیری

ریاست‌جمهوری مجدد ترامپ می‌تواند برای ایران پیامدهای پیچیده و خطرناکی به همراه داشته باشد که شامل تشدید تحریم‌ها، افزایش تنش‌های منطقه‌ای و گسترش بحران‌های داخلی است. در عرصه بین‌المللی، بازگشت ترامپ به کاخ سفید احتمالاً به معنای ادامه یا حتی تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران است که می‌تواند شرایط معیشتی مردم را دشوارتر کند و نارضایتی‌های اجتماعی را به اوج خود برساند. افزایش فشارهای اقتصادی و تنش‌های سیاسی داخلی، علاوه بر تهدیدات اقتصادی، می‌تواند به شکاف‌های اجتماعی و بحران‌های گسترده‌تر منجر شود. این بحران‌ها می‌توانند ساختار سیاسی ایران را به شدت تحت فشار قرار دهند و در صورتی که حکومت به حل مشکلات نپردازد، موجب از دست دادن مشروعیت داخلی خود شود.

در سطح منطقه‌ای، افزایش تنش‌ها با اسرائیل و دیگر کشورهای غربی، بویژه در پی تشدید سیاست‌های ضدایرانی ترامپ، می‌تواند خطر وقوع درگیری‌های نظامی مستقیم را افزایش دهد. چنین درگیری‌هایی نه تنها منجر به بی‌ثباتی بیشتر در منطقه خاورمیانه می‌شود، بلکه ایران را در موقعیتی قرار می‌دهد که مجبور به پاسخ‌های نظامی یا اقدامات پیشگیرانه خواهد شد. این وضعیت ممکن است در نهایت به یک بحران بزرگ‌تر تبدیل شود که هم‌زمان با فشارهای داخلی، امنیت ملی ایران را تهدید کند.

برای مدیریت این بحران‌ها و کاهش خطرات ناشی از آن، ایران نیاز به یک راهبرد جامع و مبتنی بر تغییرات ساختاری دارد که بتواند نه تنها به مشکلات اقتصادی پاسخ دهد، بلکه راه‌حلی برای بحران‌های سیاسی و اجتماعی پیدا کند. با توجه به وضعیت داخلی و خارجی کشور، ضروری است که ایران به سمت اصلاحات بنیادین پیش برود، هرچند که انجام چنین اصلاحاتی تحت حکومت جمهوری اسلامی که به شدت از تغییرات اساسی پرهیز می‌کند، بعید به نظر می‌رسد. در این شرایط، تنها تغییرات بنیادین در سیاست‌های داخلی و منطقه‌ای می‌تواند ایران را از بحران‌های عمیق‌تر نجات دهد.

در نهایت، در صورتی که تحولات منطقه‌ای و داخلی ایران به همین شکل ادامه یابد، ممکن است شاهد یک بحران عمیق‌تر در ساختار حکومتی و اقتصادی کشور باشیم که فراتر از توان دولت برای کنترل آن خواهد بود. این بحران‌ها نه تنها برای ایران، بلکه برای منطقه و حتی برای جهان پیامدهای جدی به دنبال خواهد داشت. در چنین شرایطی، ایران باید از تهدیدات داخلی و خارجی برای بازسازی ساختار سیاسی و اقتصادی خود بهره‌برداری کند و راه‌حل‌هایی برای رفع بحران‌ها بیابد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر