نویسنده: مریم عادلخانی
موضوعی که در چند روز گذشته در دانشگاه علوم تحقیقاتی تهران اتفاق افتاد یکی از بحثبرانگیزترین و مهمترین مسائل اجتماعی در ایران امروز است. مسئلهای که بهطور مستقیم با حقوق زنان، آزادیهای فردی، و اختیارات جامعه در تعارض است. در اینجا به تحلیل و بررسی کامل این موضوع میپردازم و تلاش میکنم ریشههای این بحران و تأثیرات آن بر جامعه، به ویژه بر زنان ایران را به شکلی جامع تبیین کنم.
حجاب اجباری و سرکوب آزادیهای فردی
از ابتدای انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی ایران به اعمال قوانینی
پرداخته که حقوق فردی و آزادیهای شهروندان، بهخصوص زنان، را محدود میکند. یکی
از اولین و ماندگارترین قوانین در این راستا، مسئلهی حجاب اجباری است. حکومت
ایران، با استفاده از نیروی نظامی و پلیسی و تشکیل سازمانهایی مانند “گشت ارشاد”
و “حراست دانشگاهها”، تلاش کرده تا حجاب را به زنان تحمیل کند. این سیاست بهوضوح
علیه حق انتخاب و آزادیهای فردی افراد است و از همان ابتدا واکنشهای منفی گستردهای
به همراه داشته است.
حجاب اجباری در واقع نمادی از کنترلی
است که جمهوری اسلامی بر جسم و زندگی زنان اعمال میکند. در این نظام، بدن زنانه
به یک موضوع سیاسی و کنترلشده تبدیل شده و استقلال زنان در تصمیمگیریهای شخصی
به چالش کشیده میشود. هرگونه مخالفت یا نافرمانی در این زمینه، با واکنشهای شدید
و سرکوبگرانه مواجه میشود؛ از تذکرهای لفظی گرفته تا دستگیری و حتی ضرب و جرح.
این اعمال خشونتآمیز نه تنها آزادیهای فردی زنان را محدود میکند، بلکه زمینهساز
نوعی خفقان و ترس دائمی در محیطهای عمومی، از جمله دانشگاهها، میشود.
حادثهی اخیر و بیحرمتی به حقوق
انسانی
اخیراً، حادثهای در دانشگاه علوم و
تحقیقات تهران رخ داد که باری دیگر مسئله حجاب اجباری و سرکوب زنان را به صدر
اخبار آورد. یکی از دانشجویان زن این دانشگاه، پس از دریافت تذکر شدید نیروهای
حراست به دلیل نوع پوشش خود و احتمالاً به دلیل ضرب و جرح، در اقدامی اعتراضی و از
سر ناامیدی، بهطور کامل برهنه شده و در محوطه دانشگاه قدم زده است. این حرکت به
خودی خود، نمایانگر اوج خشم، بیپناهی و نارضایتی است که این دانشجو تجربه کرده
است. این اقدام که شاید به عنوان آخرین راه برای اعتراض به قوانین سختگیرانه و
ضدزن جمهوری اسلامی به کار رفته، نمادی از فریاد خاموش زنان ایران علیه دههها
تحقیر و سرکوب سیستماتیک است.
این حرکت نمادین نشاندهندهی عمق بیاعتمادی
به سیستم و اعتراض به قوانین و مقرراتی است که اساساً علیه آزادیهای فردی و حقوق
انسانی پایهریزی شدهاند. در واقع، این دانشجو با بدن خود و در سکوتی دردناک،
اعتراضش را به جهانیان منتقل کرده است؛ چراکه هیچ راه دیگری برای شنیده شدن نداشته
و از حمایت سیستم قضایی یا جامعه خود بیبهره بوده است.
ریشههای سرکوب در جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی ایران از آغاز بر پایه
ایدئولوژیهایی که شدیداً ضد زن و ضد آزادیهای فردی هستند، بنیانگذاری شد.
قوانین و مقررات این نظام، زن را نه به عنوان یک فرد مستقل، بلکه به عنوان عضوی
تابع و وابسته از جامعه تعریف میکنند که باید در چارچوبهای تعیینشده از سوی
حکومت زندگی کند. در این ایدئولوژی، زن موظف است حجاب داشته باشد، تا مبادا
“انحرافات اخلاقی” را ترویج دهد. این تفکر بهوضوح نقض حقوق بشر و پایمال کردن
کرامت انسانی است.
قوانین اجباری و ضدزن، همواره به
عنوان ابزاری برای سرکوب اعتراضات و ایجاد حس ترس در جامعه به کار رفتهاند. زنانی
که با این قوانین مخالفت کرده و حجاب را کنار میگذارند یا نوع پوشش متفاوتی را
انتخاب میکنند، با خشونت، دستگیری و احکام قضایی سنگین مواجه میشوند. این
رفتارها نه تنها آزادیهای فردی را محدود میکنند، بلکه بهطور گستردهتری حس
نارضایتی و بیاعتمادی را در جامعه افزایش میدهند.
تاثیرات اجتماعی و روانی این سیاستها
حجاب اجباری و سایر محدودیتهای
مشابه، آثار مخربی بر روان و زندگی اجتماعی زنان ایران گذاشته است. در واقع، زنان
در چنین سیستمی تحت فشار قرار میگیرند تا خواستههای طبیعی خود را سرکوب کرده و
به قواعدی که با شخصیت و تمایلات آنها همخوانی ندارد، تن در دهند. این فشارها
باعث ایجاد استرس، افسردگی، و حتی خشونتهای ناخواسته در میان زنان شده و بسیاری
از آنها را از زندگی عادی و روزمره دور کرده است.
این سیاستها و اعمال خشونتهای
فیزیکی و روانی علیه زنان، باعث ایجاد نوعی گسست در جامعه شده است. به عبارتی،
زنان و جوانان به دلیل تحمیل این قوانین، خود را از حکومت جدا احساس کرده و به طور
کلی نسبت به قوانین و مسئولین کشور احساس بیاعتمادی میکنند. در نتیجه، نسل جوانتر
و آگاهتر جامعه، به دنبال تغییراتی است که آنها را از این شرایط رهایی بخشد.
پایان سخن: زنان ایران و مبارزه برای
آزادی
حادثهی دانشگاه علوم و تحقیقات نشاندهندهی
نارضایتی عمیق و جدی زنان ایران از قوانین سرکوبگر جمهوری اسلامی است. این واقعه
نشان میدهد که سرکوب و محدودیت تا حدی پیش رفته که افراد به روشهای بسیار
ناامیدانهای برای اعتراض روی میآورند. این اتفاقات بار دیگر نشان میدهد که تا
زمانی که قوانین ناعادلانه و ضد زن وجود داشته باشد، اعتراضات و مقاومتها نیز
ادامه خواهد داشت.
در نهایت، جمهوری اسلامی باید درک
کند که نمیتواند با اجبار و خشونت، خواستهها و نیازهای انسانی زنان را سرکوب
کند. زنان ایران، از تمامی قشرها و طبقات اجتماعی، به دنبال حقوق و آزادیهای خود
هستند و روز به روز آگاهتر و مصممتر میشوند. این اعتراضات نشاندهندهی شروع
تغییری بزرگ است؛ تغییری که شاید به آیندهای آزادتر و انسانیتر برای زنان و تمام
مردم ایران منجر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر