صفحات

۱۴۰۴ آذر ۱۲, چهارشنبه

تهران در آستانه تخلیه است یا با بحران در گفتار سیاسی دست‌وپنجه نرم می‌کند؟

اظهارات مقامات ایرانی درباره احتمال تخلیه پایتخت به‌ دلیل خشکسالی و آلودگی، فراتر از بازتاب یک بحران محیط‌ زیستی است. باید توجه داشت که این اظهارات در واقع ابزاری چند بعدی سیاسی است که نشان می‌دهد دولت چگونه به مدیریت بحران می‌نگرد: از آزمودن واکنش مردم و متحدان داخلی گرفته تا بازتوزیع فشارها در درون ساختار قدرت و آماده‌سازی زمینه برای تصمیم‌گیری‌های سریع سیاسی و اقتصادی بر اساس سناریوهایی دقیق میان خطرات و فرصت‌ها.

پیش از هر تحلیل سیاسی یا اجرایی، باید یادآوری کرد که ایران تنها با پایتختی گرفتار بحران محیط‌زیستی روبرو نیست، بلکه کشوری است که مردم آن زیر فشار چالش‌های خشکسالی، آلودگی هوا و محرومیت در سطوح گوناگون زندگی رنج می‌برند؛ چالش‌هایی که به فهم عمیق مشکلات، مدیریتی ویژه و نگاهی دقیق همراه با همدلی و درک واقعیت‌ها نیاز دارد.

در سطح داخلی، این اظهارات ابزاری برای مدیران بوروکراسی و متحدان حکومتی است، زیرا به دولت اجازه می‌دهد بدون اعتراف صریح به شکست بلندمدت، واکنش عمومی را بیازماید. همزمانی این اظهارات با فراخوان کاهش مصرف و اعلام تعطیلات یا محدودیت‌های انرژی نشان‌دهنده کاربرد سنتی گفتار بحران در آماده‌سازی افکار عمومی برای پذیرش اقدامات دشوارتر در آینده است.

از منظر سیاست‌گذاری و بودجه، این اظهارات پوششی برای پیشبرد سیاست‌های پرهزینه مانند انتقال صنایع، ساخت نیروگاه‌های آب‌شیرین‌کن، و توسعۀ زیرساخت‌های حمل‌ونقل و اسکان است. آن هم در شرایط فشارهای اقتصادی و محدودیت‌های بین‌المللی. چنین چارچوبی این هزینه‌ها را ضروری جلوه می‌دهد نه اختیاری، و توجیه آن‌ها را در داخل و خارج آسان‌تر می‌کند و زمینه را برای مذاکره با نهادهای بین‌المللی جهت دریافت حمایت فنی یا مالی فراهم می‌سازد.

در سطح اجتماعی، حکومت می‌کوشد خطر اعتراضات ناشی از کمبود آب و انرژی را کاهش دهد. تهدید تخلیه تهران همچون ابزاری برای مهار تهدیدهای داخلی عمل می‌کند و اجازه می‌دهد تدابیر امنیتی یا جابجایی محدود در مناطق آسیب‌پذیر قبل از گسترش اعتراضات اعمال شود. با این حال نمی‌توان انکار کرد که مردم واقعا از فشارهای محیط‌زیستی و اجتماعی رنج می‌برند و این رنج بخشی اساسی از فهم بحران و مشکلات روزمره آنهاست.

در عمل، تخلیه کامل پایتخت از نظر لجستیکی و اقتصادی ممکن نیست؛ آنچه محتمل است جابجایی‌های محدود، ایجاد مراکز اسکان موقت یا نقل‌وانتقال‌های کوتاه‌مدت است و نه کوچاندن کامل جمعیت.

در ساختار قدرت، این اظهارات عرصه درگیری جناح‌های مختلف نیز هست. جناح اصلاح‌طلب با رویکرد تکنوکراتیک از بحران برای توجیه اصلاحات استفاده می‌کند، در حالیکه جناح دیگر می‌کوشد بار مشکلات را بر دوش بخش‌های مختلف جامعه بیندازد. این تفاوت، ناهماهنگی در مواضع رسمی را توضیح می‌دهد و بازتاب‌دهنده مشکلات قدرت در درون نظام است. در سطح بین‌المللی، این اظهارات به‌عنوان ابزار چانه‌زنی ژئوپلیتیک تفسیر می‌شود. نمایش عمدی ضعف و آسیب‌پذیری محیط‌زیستی پیام ضمنی به جهان ارسال می‌کند: تحریم‌ها توان دولت را در مدیریت بحران آب و انرژی محدود کرده‌اند و این خود بهانه‌ای برای درخواست معافیت‌ها یا کمک فنی است. بدین ترتیب «تخلیه احتمالی» بخشی از راهبرد فشار بین‌المللی است، نه صرفا بازتاب بحران محیط‌زیستی

از منظر عملی، پرسش اصلی این است که آیا این اظهارات نشان‌دهنده طرحی آماده برای اجراست یا صرفا یک گفتمان سیاسی است؟

ظهور بودجه‌های اضطراری یا برنامه‌های محدود جابجایی کارکنان دولتی می‌تواند نشانه آمادگی نسبی باشد، اما اغلب نشانه‌ها حاکی از آن است که هدف اصلی، شکل‌دهی روایت ذهنی جامعه، در عین حفظ انعطاف برای مواجهه با رخدادهای ناگهانی است.

درک تهران نیازمند نگاهی فراتر از شهری آسیب‌دیده از خشکسالی و آلودگی است. تهران گره‌گاه نمادین نظام است؛ نماد انقلاب، مرکز اداری و ذهن استراتژیک دولت. موقعیت جغرافیایی آن نزدیکی به گسل‌های زلزله، آلودگی شدید، و جمعیت متراکم آن را به نقطه آسیب‌پذیر در جنگ‌های مدرن و منبع بالقوه بی‌ثباتی داخلی تبدیل می‌کند؛ زیرا هر تهدید جدی علیه شهر می‌تواند به‌سرعت به بحران گسترده سیاسی و امنیتی بدل شود.

بر اساس این واقعیت‌ها، روشن است که اعلام تخلیه تهران بیانی محیط‌زیستی نیست بلکه ابزاری چندلایه سیاسی داخلی، اجتماعی، اقتصادی و ژئوپلیتیک به شمار می‌رود. حقیقت پنهان در بهره‌گیری از بحران برای تغییر سریع تصمیمات و تقسیم هزینه‌های سیاست‌های ناخوشایند نهفته است، در عین اینکه حکومت انعطاف لازم برای مواجهه با سناریوهای غیرمنتظره را حفظ می‌کند. پایش نشانه‌های عملی بودجه‌ها، قراردادها، تحرکات لجستیکی تعیین خواهد کرد که آیا این گفتار به اجرا تبدیل می‌شود یا در حد ابزاری هشداردهنده باقی می‌ماند. اینهمه همراه با پذیرش این نکته است که تهران همچنان قلب نظام و نقطه ضعف آن است، و مردم نیز واقعا زیر فشارهای محیط‌زیستی و اجتماعی قرار دارند؛ فشارهایی که جزء جدایی‌ناپذیر هر تحلیل جامع است!

این واقعیت پرسش انسانی عمیق‌تری را مطرح می‌کند: مردم تهران چگونه احساس می‌کنند وقتی میان خشکسالی فزاینده، آلودگی مداوم و تهدید احتمالی تخلیه زندگی می‌کنند؟ یک شهروند چگونه میان زندگی روزمره و آگاهی از اینکه در مرکز مدیریت دولت زندگی می‌کند جایی که هر گام سیاسی و اقتصادی با دقت محاسبه می‌شود، تعادل برقرار می‌کند؟ در نهایت، پرسش این است که دولت تا چه حد می‌تواند میان تصمیمات سیاسی خود و نیازهای روزمره مردم توازن برقرار کند؟

و اگر بدترین سناریو را در نظر بگیریم، اجرای تخلیه کامل تهران شهری با ۹ تا ۱۰ میلیون جمعیت، موجب آوارگی عظیم، بحران پناهگاه، غذا و آب، و تهدید ثبات اجتماعی و روانی مردم خواهد شد. همزمان قلب اقتصاد ایران تقریبا از کار می‌افتد و فشارهای سنگینی بر حمل‌ونقل، انرژی و زیرساخت شهرهای مقصد ایجاد می‌شود، سناریویی که تنها با آمادگی‌های گسترده و بی‌سابقه از فاجعه کامل جلوگیری خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر