سعید قاسمی نژاد، نوید محبی – با بازگشت تحریمهای
سازمان ملل با اجرای «مکانیسم ماشه» در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۵، تهران بار دیگر به زبان تهدید متوسل شده و حتی سخن از خروج از پیمان
منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) به میان میآورد. این در حالیست که برنامه هستهای
آن به شدت آسیب دیده، بازوهای نیابتیاش در منطقه تضعیف شدهاند و اقتصاد کشور در
آستانه فروپاشی است. با وجود این واقعیتها اما رژیم همچنان وانمود میکند که هیچ چیز
تغییر نکرده است. اکنون دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده در برابر لحظهای سرنوشتساز
قرار دارد: آیا اجازه خواهد داد این چرخه بیپایان ادامه پیدا کند یا برگ برنده خود
را رو میکند و آخرین شریان حیاتی جمهوری اسلامی، یعنی درآمدهای نفتی آن را قطع خواهد
کرد؟
مناقشه جامعه جهانی بر سر پرونده هستهای
جمهوریاسلامی سابقه طولانی دارد. بیست و سه سال پیش جهان برای نخستین بار از وجود
تأسیسات مخفی غنیسازی اورانیوم در نطنز و اراک مطلع شد. آنچه در سال ۲۰۰۲ آغاز شد، چهار رئیسجمهور آمریکا، دهها دور مذاکره و چندین کارزار تحریمی
را پشت سر گذاشته و امروز به یکی از چالشهای امنیتی مزمن جهان بدل شده است.
ترامپ بارها مسیر گفتگو را گشود؛ حتی دوست نزدیک و معتمدش، استیو ویتکاف را که با رویکرد مصالحهجویانه شناخته میشود، برای پیشبرد مذاکرات منصوب کرد. اما جمهوری اسلامی همه این ابتکارها را رد کرد و با وجود تحمل سختترین شکستها، همچنان بر مواضع تندروانه خود اصرار ورزید.
سه ماه پس از حملات آمریکا و اسرائیل، مقامات جمهوری اسلامی حتی تلاشی برای پنهان کردن سرکشی خود نکردهاند. عباس عراقچی وزیر خارجه با طعنه گفت: «مذاکره و دیپلماسی راههایی کمهزینهتر و کمخطرتر هستند، اما گاهی اوقات، هزینه آنها از جنگ هم بیشتر است.» امیرسعید ایروانی نماینده رژیم ایران در سازمان ملل اعلام کرد: «غنیسازی حق غیرقابلانکار ماست، و هرگز متوقف نخواهد شد.» مهمتر از همه، علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر بر ادامه غنیسازی اورانیوم تأکید کرد و گفت: «دین و دانش خود را رها نخواهیم کرد.
با وجود این لفاظیها اما ابزارهای باجگیری
تهران یکییکی از رده خارج شدهاند. منتقدان ترامپ او را ماجراجو خواندند، اما او برخلاف
بسیاری در واشنگتن در این زمینه حسن نیت واقعی نشان داده و دیپلماسی را در اولویت گذاشت
و همزمان روشن ساخت که از خطوط قرمز آمریکا عقبنشینی نخواهد کرد. با این حال، تهران
دچار خطای محاسبه شد و تصور کرد ترامپ برای دستیابی به توافق بیتاب است. اما اهرمی
که زمانی از طریق غنیسازی اورانیوم در اختیار داشت، با عملیات مشترک آمریکا و اسرائیل
و آسیب جدی به تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان، از میان رفت.
در برابر این شکستها، رژیم بار دیگر به حربه
دیرینه خود یعنی وقتکشی متوسل شده است. همانطور که یک زبانزد فارسی میگوید، رژیم
مانند همیشه به سیاست «از این ستون به آن ستون فرج است» روی آورده. تهران به خوبی
میداند توان رویارویی با قدرت نظامی ایالات متحده را ندارد؛ از همین رو چشم امید به
بیعملی کنگره آمریکا و تحولات سیاسی در آن کشور دوخته است. محاسبهاش این است که ترامپ،
برای پرهیز از فشار افکار عمومی داخلی، دست اسرائیل را هم ببندد و تصویر یک صلحطلب
را که مورد پسندش است، حفظ کند.
اما همین قمار جمهوری اسلامی فرصتی تازه
برای آمریکا پدید آورده است. ایالات متحده ابزاری به مراتب نیرومندتر از حمله نظامی
در اختیار دارد و اگر اراده کند، میتواند صادرات نفت ایران را به صفر برساند. به عبارت
دیگر، اکنون که اروپا مکانیسم ماشه را فعال کرده، واشنگتن شانسی کمنظیر یافته تا شاهرگ اقتصادی تهران را قطع کند.
سیاست «صادرات صفر نفت» هیچگاه بطور کامل
آزموده نشده است. حتی در اوج کارزار فشار حداکثری ترامپ در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، جمهوری اسلامی ایران توانست روزانه حدود ۵۰۰ هزار بشکه
نفت صادر کند.
اما چرا سال ۲۰۲۵ متفاوت
است؟ در سال ۲۰۱۹، اروپا در برابر تحریمهای ناشی از فعال شدن «مکانیسم ماشه» مقاومت کرد
و تهران نیز همچنان ابزارهای متعددی برای باجگیری داشت؛ از تشدید غنیسازی گرفته تا
جنگهای نیابتی. امروز بیشتر آن ابزارها از دست رفته است. تنها برگ باقیمانده تهدید
به خروج از پیمان
NPT است؛ اما این نه نشانه قدرت، بلکه علامت ضعف است. رژیمی که به توان خود
اطمینان داشته باشد، هرگز با کنار گذاشتن معاهدهای که مشروعیت برنامه هستهایاش را
تضمین میکند، چنین قماری نمیکند.
اکنون زمان بیش از هر دوره دیگری برای فشار
بر رژیم مناسب است. مردم ایران سالهاست زیر بار تحریمها زندگی میکنند و به خوبی
میدانند ریشه مشکل در تهران است نه در واشنگتن. آنها سالها سختیهای مختلف را به
امید دیدن نوری در انتهای تونل تاب آوردند و امروز کاسه صبرشان لبریز شده است.
تورم لگامگسیخته پسانداز خانوارها را نابود
کرده، ارزش ریال سقوط کرده و قطع مداوم برق زندگی روزمره را فلج کرده است. مردم به
حقیقتی تلخ پی بردهاند: تا وقتی رژیم پول در اختیار دارد، ماشین سرکوب آن نیز به کار
ادامه خواهد داد. به همین دلیل بسیاری از مردم در تردیدند که دوباره به خیابانها بیایند.
اما اگر فشار خارجی منابع مالی رژیم را قطع کند و سوء مدیریت داخلی همچنان ادامه یابد،
ایرانیان سرانجام فرصت خواهند یافت، حاکمان را به چالش بکشند.
حتی در داخل ساختار قدرت هم زمزمههایی از
ضرورت تغییر شنیده میشود. آنچه هنوز، به ویژه در پایتختهای غربی، درک نشده این است
که جمهوری اسلامی به پایان راه نزدیک میشود. ترامپ در موقعیتی استثنایی قرار دارد
تا این چرخه را پایان دهد. او در نخستین دوره ریاست جمهوریاش صادرات نفت ایران را
به حدود یکسوم سطح پیش از آن کاهش داد. امروز اما صادرات دوباره به حدود یکمیلیون
و ششصد هزار بشکه در روز رسیده است؛ یعنی تقریباً نزدیک به سطح پیش از تحریمها.
دیگر جای هیچ تردیدی نیست. جمهوری اسلامی
حتی پس از حملات سنگین اسرائیل هم نشان داد اهل مصالحه نیست. وقت آن رسیده که ترامپ
قویترین برگ خود را رو کند؛ فشارها را بیشتر کند، شیرهای نفت را ببندد و تهران را
در وضعیتی قرار دهد که عقبنشینی تنها راهی باشد که برایش باقی مانده است.
واشنگتن بیستوسه سال است با این معضل درگیر
است. ترامپ میتواند این چرخه را پایان دهد. اگر صادرات نفت ایران متوقف شود، رژیم
در برابر لحظهای تعیینکننده قرار خواهد گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر