صفحات

۱۴۰۴ آذر ۱۲, چهارشنبه

خامنه‌ای و انکار گفتگو با آمریکا

بهانه‌جویی و توجیه‌های «حزب‌الله» در لبنان برای چسبیدن به سلاح و سازمان نظامی‌اش میان دو سقف در نوسان است: سقفی آشکار که همان مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل است، و سقفی پنهان که بر دفاع از مذهب و چیرگی بر فرزندان طوایف و مذاهب دیگر استوار است؛ آن هم در کشوری مثل لبنان که ساختار نظامش بر توازنی دقیق میان گروه‌های متعدد و نظامی پارلمانی-دموکراتیک بنا شده است.

اما این دو سقف بر یک ستون واحد استوارند: بدون رژیم جمهوری اسلامی در تهران، حزب پایان می‌یابد و هیچ یک از گفتمان‌هایی که بر آن تکیه می‌کند دیگر ارزشی نخواهد داشت.

ایرانِ خمینی که این حزب را ایجاد کرد، تأمین مالی نمود، نیروهایش را آموزش داد و آن را مسلح کرد، همان مرجعی است که نقش‌ها و مأموریت‌هایی را که باید انجام دهد تعیین می‌کند؛ چه در «مقابله با اسرائیل» و متحد کردن «عرصه‌ها» در برابر آن، چه در رویارویی با عرب‌ها، دولت‌هایشان و نظام‌هایشان، و کشاندن جنگ‌ها به منابر و میدان‌ها، زیر چتری از تهدیدهای بی‌پایان علیه آمریکایی‌ها مبنی بر اخراج آنان از «غرب آسیا» و این تهدیدها پیشتر از زبان حسن نصر الله دبیرکل پیشین «حزب‌الله» که به دست اسرائیل کشته شد، خارج می‌شد زمانی که گفت آمریکایی‌ها اگر «عمودی بیایند، افقی بازگردانده خواهند شد».

جمهوری اسلامی یک بار خود و پیروانش را به لحظه آزمون رساند؛ نبرد غزه جرقه‌ای بود که سال‌ها آماده‌سازی و شعارهای حذف «کیان صهیونیستی» را منفجر کرد. حمله غزه، گفتمان و طرح‌های جمهوری اسلامی را در میدان آزمایش قرار داد؛ «حماس» وارد نبردی شد که «حزب‌الله» نیز به‌زودی و همراه با حوثی‌های یمن و «حشد» عراق به آن خواهد پیوست. اسرائیل به‌ سرعت حمایت بین‌المللی نامحدودی را جلب کرد که توان آن برای ویران‌سازی غزه و سپس حرکت به سمت «نابودی» دیگر مخالفانش را دوچندان ساخت.

در لبنان توانمندی‌های اساسی «حزب‌الله» نابود شد؛ در یمن حکومت حوثی پس از مجموعه‌ای از ضربات مرگبار فروپاشید؛ و در عراق، جایی که نفوذ جمهوری اسلامی برجسته است، فرماندهان شبه‌نظامیان به هدایت رهبرانشان فهمیدند که باید زود عقب‌نشینی کنند. سپس ضربه بزرگ در حمله اسرائیل به تهران فرود آمد و فرماندهان سپاه کشته شدند و سپس با حمله‌ آمریکا و بمباران مهم‌ترین سایت هسته‌ای در فردو، تکمیل شد.

نبرد تهران با آتش‌بسی که ترامپ آن را مقرر کرد پایان یافت، نبرد لبنان با توافق تسلیم‌گونه‌ی حزب‌الله پایان یافت، و جنگ غزه با تصویب طرح ترامپ مختومه شد، و هم‌زمان، رژیم اسد درسوریه که مهمترین حلقه ارتباط تهران به لبنان و جهان عرب بود، سقوط کرد و رژیم ایران از سرزمین شام به شکل فجیع طرد شد.

هیچ توافق اسرائیلی–ایرانی شکل نگرفت، و رژیم ایران «زخمی و فرسوده» در برابر شروط سه‌گانه آمریکا یعنی  توقف غنی‌سازی، مهار برنامه موشکی، و قطع حمایت از شبه‌نظامیان وابسته در منطقه قرار گرفت که تاکنون پاسخ تسلیم را نداده است.

روابط جمهوری اسلامی و آمریکا همچنان بر ریسمان اسرائیل آویزان مانده است، و با اینکه تهران بارها از آمادگی برای بازگشت به مذاکره سخن گفت و واسطه‌های عرب نیز کوشیدند گفتگوی بین‌المللی–ایرانی را احیا کنند، اما جمهوری اسلامی همچنان بر عناصر قدرت مورد ادعایش «غنی‌سازی، موشک‌ها و شبه‌نظامیان» پافشاری می‌کند.

رژیم ایران می‌داند که پذیرش مذاکره بر سر این سه بند، موجی از اعتراضات داخلی را برخواهد انگیخت که شاید به سقوط نظام بیانجامد؛ در شرایطی که اوضاع اقتصادی و معیشتی روزبه‌روز دشوارتر می‌شود. جمهوری اسلامی از فرصت آتش‌بس برقرار از ۲۵ ژوئن گذشته بهره می‌گیرد تا توان نظامی داخلی و منطقه‌ای‌اش را ترمیم کند و در عین حال سطح چالش را در برابر آمریکایی‌ها بالا ببرد، بی‌آنکه این امر به معنای بازگشت حتمی به پیش از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ باشد؛ چرا که نبرد با اسرائیل بسیار پرهزینه بود.

اوج‌گیری تنش رژیم تهران در سخنان رهبر نظام علی خامنه‌ای دیده می‌شود؛ آنجا که قاطعانه می‌گوید هیچ مذاکره و هیچ پیامی با آمریکا وجود ندارد. نمایندگان او نیز در مسیرهای متفاوت، ولی با ماهیتی مشابه، به شبه‌نظامیان محور دستورالعمل می‌دهند.

در عراق، تهران کوشید نامزدهایش را در قالب بزرگ‌ترین ائتلاف پارلمانی به پیروزی برساند و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی پس از اعلام نتایج انتخابات عراق، آشکارا خواستار تسلط کامل فرقه‌ای بر قدرت و پایان مشارکت دیگر گروه‌ها شدند.

دیگر نبرد با اسرائیل عنوان اصلی تلاش جمهوری اسلامی برای چیرگی بر عراق نیست، و موضع تهران در آنجا با موضعش در لبنان همخوان است: در لبنان نیز جمهوری اسلامی بر سلاح «حزب‌الله» که عملا علیه اسرائیل به کار نمی‌رود پافشاری می‌کند، تا از این طریق سیطره‌اش بر کشور را تضمین کند؛ حتی در انتخابات آتی که انتظار نمی‌رود تعادل سیاسی را بر هم بزند، زیرا سلاح در دست نیروی رأی‌دهنده‌ی وفادار به رژیم ایران است.

از همین منظر، نه از منظر تحریک حزب‌الله به آغاز جنگ با اسرائیل، باید اظهارات مقام‌های ایرانی در حمایت از حزب الله و تهدیدات سنگین آنان را فهمید؛ این اظهارات شاید برگ‌های جمهوری اسلامی در مذاکره با آمریکا و اسرائیل را تقویت کند، اما در عمل یک مأموریت دارد: تضعیف بیشتر دولت ملی لبنان و تثبیت قدرت دولتِ وابسته به تهران  در دولتِ ملی لبنان دقیقاً مانند عراق و یمن.

تمامی مسئولان رژیم تهران در تمجید از ضرورت وجود شبه‌نظامیان ولی‌فقیه در لبنان سخن گفتند. آخرین نفر، علی ولایتی مشاور نزدیک رهبر، بود که به تفصیل درباره مأموریت‌های این شبه‌نظامیان و مسئولیت جمهوری اسلامی در قبال آنها سخن گفت.

ولایتی تأکید کرد که تهران از گزینه حمایت از «حزب‌الله» دست نخواهد کشید و خلع سلاح آن را «فاجعه‌بار» دانست. او تصریح کرد که «وجود حزب‌الله برای لبنان مهمتر از نان روزانه شده است» و افزود جمهوری اسلامی همچنان از «حزب‌الله و جبهه مقاومت» حمایت خواهد کرد.

این اظهارات خشم گسترده‌ای را در بالاترین سطوح لبنان برانگیخت و عمق مداخلات رژیم تهران در این کشور و موانعی را که در برابر بازگشت به زندگی طبیعی، توقف حملات اسرائیلی و ساخت نهادهای قانونی و حل مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی ایجاد می‌کند آشکار ساخت.

اما امید به مهار این مداخلات اندک است؛ در سایه وحشتی که لبنانی‌ها میان خطر جنگ اسرائیلی و تهدید جنگ داخلی ناشی از فشار جمهوری اسلامی تجربه می‌کنند، و در حالی که موازنه قدرت داخلی تغییر نکرده و «حزب‌الله» همچنان دولت را به چالش می‌کشد، انتظار یافتن راه‌حل دشوار است. وضعیت موجود تا حد زیادی نتیجه نیاز جمهوری اسلامی به حفاظت از نظام و رهبرش است؛ و لبنان در استراتژی تهران سنگری پیش‌رویی برای دفاع از این نظام است؛ چه در جنگ، چه در مذاکره.

تنش و ترس در میان رهبر جمهوری اسلامی اخیرا به اوج رسیده است. اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات ایران، به صراحت گفته «دشمن در پی قتل رهبر انقلاب است» و حمله علیه ایران شامل «حملات سایبری، تلاش برای ایجاد ناآرامی اجتماعی و جنگ روانی» است. او افزود خامنه‌ای «ستون و محور» جمهوری اسلامی است و دشمن گاهی با ترور و گاهی با حملاتی از داخل کشور می‌کوشد رهبری را هدف قرار دهد.

روزنامه روسی «ایزویستیا» نیز این هفته در مقاله‌ای از نگرانی‌های تازه تهران نوشت؛ از جمله اینکه کشور با خشکسالی بی‌سابقه در ۶۰ سال اخیر روبروست، و علاوه بر بحران آب، از احتمال وقوع جنگی تازه با اسرائیل بیمناک است. رسانه‌ها گزارش داده‌اند که تل‌آویو آماده تکرار جنگ علیه تهران است

روزنامه روسی اشاره کرد که مقامات اسرائیلی از گزارش‌هایی درباره بازیابی توان موشکی جمهوری اسلامی و تلاش آن برای مسلح‌سازی دوباره متحدانش، به‌ ویژه «حزب‌الله»، ناخشنودند.

آنچه روزنامه روسی نوشت و مسئولان جمهوری اسلامی به روشنی به آن اذعان دارند دلیل تنش گفتار رژیم تهران در اصرار بر «حزب‌الله لبنان» و «حشد الشعبی عراق» است؛ و اینکه سخنان خامنه‌ای بیش از آنکه خطاب به آمریکا باشد، خطاب به داخل ایران است.

در برابر پافشاری آمریکا بر شروطش برای مذاکره و آماده‌سازی‌های اسرائیل برای ازسرگیری جنگ، خامنه‌ای شتابان کوشید انسجام داخلی نیروهایش و آرامش محور مقاومت را حفظ کند؛ او اکنون هرگونه تماس با آمریکا را انکار کرد. خامنه‌ای گفت: «شایعه کرده‌اند که ایران از طریق کشوری پیامی به آمریکا فرستاده است؛ این کاملا دروغ است. چنین چیزی اصلا وجود ندارد

خامنه‌ای افزود: «آمریکایی‌ها حتی به دوستان خود خیانت می‌کنند. از رژیم صهیونیستی جنایتکار حمایت می‌کنند؛ برای نفت و معادن حاضرند هر جنگی را شعله‌ور کنند. امروز این گرایش به آمریکای لاتین هم رسیده است و شایسته نیست جمهوری اسلامی به دنبال ایجاد رابطه یا همکاری با چنین کشوری باشد.

رهبر جمهوری اسلامی خطاب‌هایی هم به همسایگان داشت و از وضعیت ونزوئلا برای توجیه موضع قاطعش علیه آمریکا استفاده کرد؛ پس از آنکه پیش‌تر اجازه برخی گفتگوها را داده بود که نتیجه‌ای مطابق میل‌اش نداشت.

او همزمان تلاش‌های رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان و تماس‌های وزیر خارجه‌اش عباس عراقچی درباره آمادگی برای مذاکره را نیز نفی کرد؛ امری که نشان می‌دهد موضع آمریکا تغییری نکرده و جمهوری اسلامی نتوانسته از شروط سه‌گانه‌ای که پیش از جنگ ژوئن به تهران ابلاغ شده بود خود را رها کند.

در چنین فضایی، پزشکیان چاره‌ای جز تمرکز بر مشکلات آب و محیط زیست پایتخت ندارد، و این مشاوران رهبر در امور راهبردی و نظامی‌اند که به صحنه می‌آیند و از حمایت «حزب‌الله» و «حشدالشعبی» و هر کس که لازم باشد برای آزار ترامپ و طرح‌هایش سخن می‌گویند و هزینه بیشتری بر همسایگان عرب تحمیل می‌کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر