صفحات

۱۴۰۴ آذر ۷, جمعه

آتش چهل‌وهفت ساله بر جان ایران

آتش‌سوزی در جنگل‌های ایران طی هفته‌های گذشته افزایش قابل توجهی یافته است. بیش از ۱۲ هکتار از جنگل‌های بکر هیرکانی در استان مازندران با قدمتی چند میلیون ساله مقابل چشمان مستأصل مردم سوخت و خاکستر شد. آتش‌سوزی گسترده‌ای که می‌توانست در دومین روز خاموش شود اما با بی‌اعتنایی مقامات مسئول، بیش از ۲۵ روز طول کشید و درخت به درخت و هکتار به هکتار گسترش یافت.

سوختن و خاکستر شدن جنگل‌های هیرکانی که به عنوان یکی از شناسنامه‌های طبیعی ایران شناخته می‌شوند رویدادی تراژیک و یادآور سوختن و تباهی فرصت‎‌ها و ظرفیت‌های ایران و ایرانی طی نیم قرن گذشته بود؛ این آتش‌سوزی به همین دلیل هم افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار داد.

میلیون‌ها ایرانی در داخل و خارج ایران نظاره‌گر آتش گرفتن بخشی از حافظه فرهنگی و هویت جمعی خودشان بودند و بار دیگر «سوگ اکولوژیک» را تجربه کردند که در روانشناسی مدرن به عنوان یک واکنش طبیعی هر شهروند سالم به یک فاجعه‌ در محیط زیست شناخته می‌شود.

در این میان اما برای اقلیتی که به عنوان ساختار یا بدنه جمهوری اسلامی شناخته می‌شوند، تجربه «سوگ اکولوژیک» ایرانیان و در آتش سوختن بخشی از حافظه طبیعی شهروندان که یکی از پیامدهایش اختلال در فهم خویش و آینده و سرزمین است اهمیت نداشته و ندارد.

سالهاست که محیط زیست ایران یکی از قربانیان جدی عملکرد جمهوری اسلامی است؛ از تراشیدن کوه‌ها و جنگ‌ها برای ویلاسازی و زمین‌خواری، تا تخریب پیکره‌های آبی از رودخانه گرفته تا سد و بند و دریاچه برای ساخت‌وساز یا به بهانه پیشبرد پروژه‌های گردشگری، از بین بردن منابع آب‌های زیرزمینی، به خشکی کشاندن تالاب‌ها و دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، ثبت رکوردهای پی‌درپی در گسترش فرونشست، فراهم آوردن بسترهای آلودگی هر چه بیشتر هوا، و از بین بردن انواع گونه‌های حیوانی و گیاهی از دیگر دستاوردهای سیاه جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته بوده است.

مقامات جمهوری اسلامی حتی به دریاهای ایران هم رحم نکردند و از جمله با صدور مجوز برای کشتی‌های ترال چینی سبب شدند این کشتی‌ها با جمع‌آوری و هر موجودی در دریا و حتی تراشیدن کف دریاهای جنوبی خسارت جبران‌ناپذیری به زیست‌بوم ایران بزنند

با نگاهی به عملکرد جمهوری اسلامی طی ۴۷ ساله گذشته، به نظر می‌رسد انقلابیونی که ایدئولوژی ویرانگرِ چپِ اسلامگرا را پیش می‌بردند، صرفا ایران را جغرافیایی برای بنا نهادن ساختار حکومت‌شان ارزیابی کرده و از آنجا که جهان‌وطنی از بنیادهای فکری آنها بود، دل در گرو حفظ منابع ایران نداشتند

همچنین جمهوری اسلامی در ایجاد گسست‌های اکولوژیک بسیار موفق عمل کرد. در جهانی که دغدغه‌مند کردن شهروندان برای پاسداری از محیط زیست از اهداف و اولویت‌های دولت‌هاست جمهوری اسلامی هر اقدامی که پیوند انسان و سرزمین را تضعیف می‌کند را با جدیت دنبال کرده است.  سوار شدن این نظام ایدئولوژیک خسارت‌بار بر نظام بروکراتیک‌ مسئولانه‌ای که در دوران پهلوی ایجاد شده بود، انگیزه‌ها و توان را نیروی انسانی گرفته و به همین علت نیروهای سازمان حفاظت محیط زیست نیز در فاجعه‌ آتش‎‌سوزی در هیرکانی کمتر از حد انتظار مردم ظاهر شدند.

به بیان دیگر آنچه به عنوان بدنه جمهوری اسلامی شناخته می‌شود همواره دچار نوعی «خودشیفتگی گونه‌ای» است که خود را کانونی محق می‌داند که از همه منابع، ثروت و ظرفیت‌های ایران به سود جیب و انبان خود و پیشبرد ایدئولوژی و صدور انقلاب تباه‌اش به جهان بهره ببرد.  در چنین شرایطی است که سوختن جنگل‌ها و خشکی دریاها و آلودگی هوا و بطور کلی سرنوشت ایران و ملت‌اش برای این رژیم اهمیتی ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر