صفحات

۱۴۰۴ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

ترامپ باید با قطع شریان اقتصادی جمهوری اسلامی تأمین مالی نیروهای نظامی و امنیتی حکومت را قطع کند

نویسندگان بهنام بن طالب‌لو و ریچارد گلدبرگ

 طی مقاله‌ای در روزنامه «نیویورک پست» که ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵ (۲۴ شهریور) در «نیویورک پست» به مناسبت سومین سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی در مقرّ «گشت ارشاد اسلامی» منتشر شد، پیش‌بینی کرده‌اند اگر دونالد ترامپ صادرات نفت جمهوری سالامی به چین و سلطه‌ی حکومت بر بخش انرژی و مالی عراق را قطع کند، شریان حیاتی اقتصادی رژیم فرو می‌پاشد و توانایی‌اش برای تأمین حقوق نیروهای امنیتی و استمرار خفقان داخلی تضعیف شده و فرصت برای شکل‌گیری اعتراضات ضدحکومتی فراهم می‌شود.

در مقدمه این مقاله آمده، مهسا (ژینا) امینی نمی‌خواست کشته شود: او یک دختر ۲۲ ساله‌ی عادی ایرانی کُرد بود که به‌ خاطر عدم رعایت حجاب اجباری، توسط گشت ارشاد بازداشت شد، چند روز بعد، در ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲، او در بازداشت جان باخت. قتل او بزرگترین موج اعتراضات در تاریخ چهار دهه‌ای جمهوری اسلامی را شعله‌ور کرد. مردم در سراسر کشور به خیابان‌ها آمدند، زیر پرچم شعار «زن، زندگی، آزادی»- نه فقط علیه یک قانون، بلکه علیه یک رژیم خفقان‌آور که انتخاب، کرامت و امید را از آنان ربوده بود.

در مقابل رژیم با سرکوب وحشیانه به اعتراضات پاسخ داد؛ بیش از ۵۰۰ معترض را کشت و بیش از ۲۲ هزار نفر را بازداشت کرد. پیام آشکار بود: هرگونه مخالفت با خونریزی پاسخ داده خواهد شد.

سه سال بعد

نویسندگان در ادامه عنوان کرده‌اند که از آن زمان، شرایط در ایران فقط بدتر شده است. تحمیل حجاب اکنون نه تنها با نیروهای سرکوبگر حکومتی، بلکه با هوش مصنوعی انجام می‌شود. دوربین‌های تشخیص چهره، اپلیکیشن‌های نظارتی و گروه‌های خودسر محلی، پوشش زنان ایرانی را رصد می‌کنند. در همین حال، دهه‌ها فساد، تحریم و سوء مدیریت اقتصاد را نابود کرده است؛ خاموشی‌های گسترده، زمین‌های کشاورزی خشک و کمبود آب رنج مردم را دوچندان کرده است. رژیم از خیزش ۲۳-۲۰۲۲ و حتی جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل جان سالم به در برد، اما بیش‌ از پیش به یک حکومت ورشکسته شبیه است.

آمار اعدام‌ها که از قبل هم بالا بود افزایش یافته: نزدیک به هزار ایرانی فقط در سال گذشته، بسیاری به‌ خاطر اتهامات سیاسی و یا «تخلفات اخلاقی» اعدام شدند. جمهوری اسلامی مجازات اعدام را به سلاحی برای کنترل جامعه بدل کرده است.

سپر هسته‌ای شکسته

برای سال‌ها جمهوری اسلامی بر تهدید «افزایش سطح هسته‌ای» به‌ عنوان سپر در برابر فشار خارجی تکیه داشت. اکنون، پس از حملات «چکش نیمه‌شب» دونالد ترامپ در خردادماه به تأسیسات هسته‌ای در ایران، آن کارت سوخته است.

قدرت‌های اروپایی به سمت فعال‌سازی مجدد تحریم‌های سازمان ملل [مکانیسم ماشه] رفته‌اند، اقدامی که می‌تواند برای همیشه درهای بازگشت به توافق هسته‌ای ۲۰۱۵  (برجام) را ببندد.

پیام به بازارهای جهانی نیز روشن است: اقتصاد ایران تحت این رژیم عادی‌ نخواهد شد. اگر ترامپ با اجرای حداکثری قطع صادرات نفت ایران به چین و عقب راندن سلطه‌اش بر بخش انرژی و مالی عراق ادامه دهد، شریان حیاتی اقتصادی رژیم می‌تواند فروبپاشد و توانایی‌اش برای پرداخت به نیروهای امنیتی و ایجاد خفقان داخلی تضعیف شود.

آتش خاموش نشده است

نویسندگان در بخش دیگری از این مقاله تأکید کرده‌اند، با وجود سرکوب، ایرانیان سکوت نکرده‌اند. «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» بیش از ۲۵۰۰ اعتراض را در سال گذشته رصد کرده؛ ۱۸۶ مورد در ماه اوت و ۴۳ مورد فقط در دو هفته‌ی اخیر. این اعتراض‌ها از تجمع‌های کوچک تا راهپیمایی‌های بزرگ، در استان‌های مختلف و با حضور همه‌ی اقشار جامعه برگزار می‌شوند؛ از دانشجویان و کسبه و سکولارها و مذهبی‌ها تا ثروتمندان و فقرا؛ پایداری آنها مهم است.

حاکمان ایران به این توهم تکیه دارند که ترس، اعتراض را خاموش کرده است. اما ریتم مداوم اعتراض خلاف آن را ثابت می‌کند: آتشی که مهسا امینی روشن کرد، خاموش نشده است.

آینده نامعلوم

بهنام بن طالب‌لو و ریچارد گلدبرگ در ادامه پرسیده‌اند: «اکنون پرسش کلیدی این است: آیا ایران در آستانه تغییر واقعی است یا وارد چرخه‌ای دیگر از اعدام‌های دستجمعی و بازداشت‌های گسترده خواهد شد؟»

آنها تشریح کرده‌اند که «تصویر امیدوارکننده این است که جمهوری اسلامی هرگز تا این حد ضعیف نبوده است: بازدارندگی هسته‌ای‌اش در هم شکسته، اقتصادش فاجعه‌بار و مشروعیت آن در حال فروپاشی است. زنان هر روز بی‌حجاب در خیابان‌ها راه می‌روند؛ جوانان علیه رهبر نظام شعار می‌دهند؛ اقلیت‌ها سکوت نمی‌کنند. اراده مردم برای آزادی قوی‌تر از ادعای رژیم بر قدرت است.

اما تصویر تاریک این است که آیت‌الله‌ها هنوز دستگاه امنیتی عظیمی در اختیار دارند و نشان داده‌اند که بدون تردید از آن استفاده می‌کنند. قطع اینترنت، شکنجه در زندان، جوخه‌های اعدام: اینها ابزار حال حاضرند، نه گذشته. محتمل‌ترین نتیجه، ترکیبی از هر دو است: چرخه‌هایی از اعتراض و سرکوب، امید و سپس وحشت. اما هر چرخه،  رژیم را سست‌تر می‌کند، مشروعیت آن را می‌فرساید و مردم را جسورتر می‌سازد

مسئولیت جهان

در بخش پایانی این مقاله آمده است: «آمریکا و متحدانش نمی‌توانند آینده ایران را دیکته کنند، اما می‌توانند توازن را تغییر دهند. فشار مداوم بر تهران  از طریق تحریم‌ها، پاسخگویی برای نقض حقوق بشر و حمایت از جامعه مدنی می‌تواند صدای ایرانیانی را که خواستار تغییرند تقویت کند. در مقابل چشم‌پوشی از آنها، فقط تضمین‌کننده‌ی سرکوب بیشتر است.

مرگ مهسا امینی، بی‌رحمی رژیمی ساخته‌شده بر پایه ترس را آشکار کرد. در سومین سالگرد مرگ وی، نام او همچنان در اعتراضات زمزمه می‌شود، در محافل مخفیانه فریاد زده می‌شود و بر دیوارها نوشته می‌شود. او فراموش نشده است. جهان باید واقع‌بین باشد: ایران یا در آستانه آزادی است یا در خطر غلتیدن به موجی دیگر از اعدام‌ها. تفاوت می‌تواند در این باشد که آیا دنیای آزاد تصمیم می‌گیرد در کنار مردم ایران بایستد یا زمان بیشتری به آیت‌الله‌ها بدهد. مهسا امینی مرگ را انتخاب نکرد. اما با مرگ خود، به بزرگترین تهدید برای رژیم بدل شد: نماد جاودان آنچه آزادی می‌تواند باشد، زمانی که شهروندان عادی آن را می‌خواهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر