با گذشت حدود یک ماه از اعلام «آتشبس» میان
جمهوری اسلامی و اسرائیل، علی خامنهای مدعی شده است که «دست ما در دیپلماسی و میدان
پر است.» او همچنین ادعا کرد: «خداوند نقشهی دشمنان را باطل کرد و مردم را به پشتیبانی
نظام وارد میدان کرد.»
رهبر جمهوری اسلامی در شرایطی احساس پیروزی
میکند که طی جنگ ۱۲ روزه دستکم ۲۰ تا ۲۵ نفر از فرماندهان ارشد نیروهای مسلحی که وی «فرمانده کل» آنهاست و ۱۲ نفر از متخصصان اتمی کشته شدند، بخش عمده سیستم پدافندی و موشکی نظام
منهدم شد و آسمان ایران تحت کنترل اسرائیل قرار گرفت و تأسیسات مهم اتمی با مشارکت
جنگندههای آمریکایی بمباران شدند.
بر اساس گزارش منابع داخلی که به تأیید
مقامات ارشد نظام نیز رسیده، بخت با سران قوا شامل مسعود پزشکیان رئیس قوه مجریه، غلامحسین
محسنی اژهای رئیس قوه قضائیه و محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی یار بود
که پس از بمباران جلسهشان در مخفیگاهی در شمال تهران، زنده ماندند و فعلا قِسِر در
رفتند.
به گفتهی منابع غیررسمی، همانطور که رهبران گروههای تروریستی «حماس» در غزه و «حزبالله» در لبنان برای در امان ماندن از تهدیدات جانی از مردم سپر انسانی میسازند و یا در تونلهای زیر مدارس و مراکز درمانی مخفی میشدند، فرماندهان ارشد ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز که میدانند در تیررس اسرائیل قرار دارند، در دوران «آتشبس» که سایهی سنگین جنگ را از سر ایران دور نکرده، در بیمارستانها و شهرکهای مسکونی مخفی میشوند. خود علی خامنهای «فرمانده کل قوا» و رهبر جمهوری اسلامی نیز در نخستین لحظات آغاز عملیات نظامی اسرائیل با عنوان «طلوع شیران» علیه رژیم در ۲۳ خرداد (۱۳ ژوئن) از بیم جان سه هفته مخفی شد و از سوی مردم به مقام و عنوان «موشعلی» نائل آمد! البته حامیان نظام مدعی شدند که او نه به «مخفیگاه» بلکه به «کمینگاه» رفته است!
در این میان، به نظر میرسد برای خامنهای
و عوامل نظام که ملکالموت در مقابل آنها آماده ایستاده است، هر روزی که خودشان زنده
بمانند و نظامشان ساقط نشود، نه تنها باعث «احساس پیروزی» در آنان میشود بلکه رجزخوانی
و هذیانات متوهمانه را نیز از سر میگیرند.
بعد از عملیات مرگبار و بیرحمانهی «هفت
اکتبر» در سال ۲۰۲۳ توسط «حماس» و با پشتیبانی جمهوری اسلامی
در خاک اسرائیل، دولت این کشور عملیات گستردهای
را در غزه علیه این گروه تروریستی آغاز کرد. خامنهای آن زمان نیز مدعی شده بود: «اگر
عملیات ادامه پیدا کند، مسلمانها و مقاومت بیتاب میشوند و دیگر نمیتوان جلوی آنها
را گرفت!» اما اشتباه بزرگ و سرنوشتساز علی خامنهای و پاسدارانش چه در حمایت از عملیات
وحشیانهی «هفتم اکتبر» و چه پس از آغاز تار و مار کردن تروریستها توسط اسرائیل این
بود که روی «محور» و «کمربند مقاومت» برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی در مقابل تهدیدات
برونمرزی حساب میکردند.
«شش ارتش»
که محورش فروپاشید
قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه قدس» سه ماه قبل
از آنکه در بغداد طی حمله پهپادی آمریکا به فرمان دونالد ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا
و رئیس جمهور کنونی این کشور کشته شود، در جلسهای با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح
به تشریح جغرافیای «محور مقاومت» پرداخت و گفت: «در این جغرافیا ۶ ارتش خارج از مرزهای ایران سازماندهی و در کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض هزار کیلومتر تا سواحل مدیترانه مستقر شده است؛ عمق این
کانال تا اسرائیل کشیده شده است.»
این شش «ارتشِ» دور تا دور اسرائیل عبارت
بودند از گروههای تروریستی و شبهنظامی نیابتی شامل: حماس و جهاد اسلامی در فلسطین،
حزبالله در لبنان، حشدالشعبی در عراق، حوثیها در یمن و رژیم سوریه! اما طی دو سال
پس از فاجعهی «هفتم اکتبر» چنان ضرباتی از اسرائیل که سالهاست موجودیت خود را در
خطر میبیند، خوردند که محور آن از هم پاشید
و حلقه به دور جمهوری اسلامی در ایران تنگ و تنگتر شد تا سرانجام با عملیات نظامی
۱۲ روزه، اکنون «علی مانده و حوضش!»
شش جبهه پیش روی نظام و رهبرش
علی
خامنهای و نظام دو سال پس از «هفتم اکتبر» و اندکی پس از «جنگ ۱۲ روزه»، بجای داشتن «شش ارتش» که به شدت تضعیف و ناکارآمد شده و یا اساسا
از دست رفتهاند، زیر سایهی «آتشبس» و در حال حاضر مجبور به نبرد در شش جبهه برای
بقای خود هستند:
۱)جبهه اسرائیل:
آتشبس شکننده است و هر لحظه امکان از سر گرفتن جنگ وجود دارد. اگرچه از سوم تیرماه
حملات هوایی متوقف شده اما فضای جنگی همچنان بر همه طرفین از جمله بر نظام و همچنین
بر جامعه ایران حاکم است.
در گوشه و کنار شهرها انفجار و آتشسوزیهای
زنجیرهای گسترده اتفاق میافتد و مرگ مشکوک برخی عوامل و مقامات نظام از جمله علی
طائب (۱۹ تیرماه) نماینده ولی فقیه در «قرارگاه ثارالله» و برادر حسین طائب مشاوره
سپاه پاسداران و رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه (ساس) و برادر مهدی طائب فرمانده «قرارگاه
عمار»، در کنار «شهادت» غلامحسین غیبپرور (۲۵ تیرماه) جانشین فرمانده کل سپاه که در «قرارگاه امام علی»
یکی از مراکز سرکوب اعتراضات مردمی فعالیت میکرد، رویدادهایی نیستند که بتوان آنها
را عادی جلوه داد.
به گفتهی مقامات، در این جبهه تقریباً عمدهترین
مسائل آشکار است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل مدتهاست با صراحت میگوید به
دنبال تقویت مردم ایران برای سرنگونی رژیم است. او روز چهارشنبه ۲۶ تیرماه نیز در یک سخنرانی با اشاره به «جنگ ۱۲ روزه»
گفت: «در طول جنگ با [رژیم] ایران، وقتی مستقیماً مردم ایران را خطاب قرار دادم، به
منشور شگفتانگیز کوروش بزرگ در ۲۵۰۰ سال پیش اشاره کردم. کوروش بزرگ ما یهودیان
را آزاد کرد و راه را برای بازگشت به صهیون هموار کرد. و ما، روزی موجب آزادی مردم
ایران از استبدادی خواهیم شد که نزدیک به نیم قرن آنها را سرکوب کرده است.»
نتانیاهو در ادامه گفت: «امکان دارد که عملیات
ما این استبداد را در هم شکسته و روندی را که مردم ایران با قدرت خود انجام خواهند
داد، جلو انداخته باشد.»
۲)جبهه آمریکا:
مذاکرات عباس عراقچی و استیو ویتکاف فرستاده ترامپ متوقف شده است. شروط دونالد ترامپ
برای توافق آنقدر سخت و سنگین است که جز به معنای «تسلیم کامل» جمهوری اسلامی نمیتواند
باشد. در جمهوری اسلامی خواستههای ترامپ برای «غنیسازی صفر» و خارج کردن تمام ذخایر
اورانیوم غنیشده، نظارت بازرسان آمریکایی بر تأسیسات اتمی ایران و توقف تولید موشکهای
بالستیک را به منزله «خلع سلاح» بر اساس «مدل لیبی» میدانند. با وجود اختلافات درونی
اما نظام تا کنون دستکم بر اساس آنچه گفته و منتشر میشود، از پذیرفتن این شروط سر
باز زده است.
۳)جبهه اروپا:
سه قدرت اروپایی (بریتانیا، آلمان و فرانسه) اعلام کردهاند که پایان ماه اوت (نهم
شهریور) آخرین فرصت جمهوری اسلامی برای توافق هستهای است وگرنه «مکانیسم ماشه» را
فعال خواهند کرد. این به معنای بازگشت تمام تحریمهای بینالمللی است که اجرای آنها
طبق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از «برجام» تعلیق شد. تحریمهایی
که برای تمام کشورهای جهان لازمالاجرا است و به گفتهی تحلیلگران، به اقتصاد جنگزده
در ایران فشارهای ویرانگر وارد خواهد کرد.
۴)جبهه آژانس
بینالمللی انرژی اتمی: گزارش رافائل گروسی به شورای حکام آژانس در مورد عدم همکاری
جمهوری اسلامی با بازرسان، عدم پاسخگویی نسبت به علت وجود ذرات اورانیوم در سایتهای
اعلام نشده و هشدار در مورد افزایش ذخایر اورانیوم با غلظت ممنوعه و افزایش احتمال
ساخت سلاح اتمی، یکی دیگر از زمینههای اقدام نظامی اسرائیل علیه رژیم شد. پس از آتشبس،
نظام بر اساس مصوبهی مجلس شورای اسلامی همکاری با آژانس را متوقف کرده، بازرسان این
نهاد بطور زمینی از ایران خارج شدند و از همه اینها مهمتر، بعد از بمباران تأسیسات
اتمی فردو، نطنز و اصفهان با مشارکت جنگندههای آمریکایی، سرنوشت حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی مشخص نیست و حکومت اطلاعات مربوط به
آن را گروگان گرفته است.
اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد کاربرد نظامی دارد و مقامات رژیم هشدار دادهاند در صورت فعال شدن
«مکانیسم ماشه»، جمهوری اسلامی میتواند سطح غنیسازی اورانیوم را از ۶۰ درصد به ۹۰ درصد برساند.
۵)جنگ درون
قدرت: جنگ درونی نظام و اختلافات داخلی بعد از حملات اسرائیل به سلسله اعصاب آن رسیده.
بر اساس ارزیابی تحلیلگران، وقوع این جنگ و پیامدهای آن در هرم قدرت گسلهایی را فعال
کرده که زلزلهای بزرگ به دنبال خواهد داشت. حجم نفوذ اسرائیل و ضربات اطلاعاتی کوبنده
به اندازهای است که برخی محافل امنیتی آن را نه صرفاً یک شکست، بلکه نشانههایی از
یک شبهکودتا توصیف کردهاند: نه از بیرون، بلکه از داخل و قلب نظام!
۶)جبهه داخلی
و جنگ همیشگی با مردم: این اصلیترین جبههای است که جمهوری اسلامی در آن با ابزار
سرکوب وحشیانه که هنوز در اختیار دارد، درگیر است. اما در همین جبهه است که با مشکلات
سرنوشت سازی روبروست که بیش از هر تهدید خارجی موجودیت آن را به خطر انداخته است. از
یکسو بحران مشروعیت و از سوی دیگر کمبودهای شدید معیشتی، تورم افسارگسیخته، و فروپاشی
خدمات پایه، موجی از نارضایتی و خشم و انزجار در میان مردم ایجاد کرده که هر لحظه ممکن
است به توفان تبدیل شود.
در این میان، تمرکز اصلی نظام نه بر حل ریشهای
بحرانهای اقتصادی، که ثابت کرده قادر به آن نیست، بلکه بر مهار پیامدهای اجتماعی آن
است. هدف اصلی این است که خشم انباشته در مردم به اعتراضات خیابانی تبدیل نشود. دستگاههای
امنیتی و تبلیغاتی با تمام توان در تلاشاند این نارضایتی را مدیریت، سرکوب یا منحرف
کنند. اما این کنترل موقت، بیش از آنکه نشانهی ثبات و قدرت باشد، به وضوح نشانهی
ضعف و فرسایش داخلی رژیم است.
در چنین فضایی، با روندی که مدتهاست آغاز
شده و برگشتناپذیر به نظر میرسد، گروهی خواهان «پوستاندازی» رژیم و گروهی دیگر
به دنبال گذار و «براندازی» جمهوری اسلامی هستند. در هر حال، مجموعهی شرایط سبب عمیقتر
شدن شکافهای درونی نظام شده بطوری که بخشی
از نیروهای قبلا وفادار نیز اکنون نه از نظام بلکه از «اصلاح» آن عبور کرده و به طرح
سناریوهای تازه میپردازند. همچنین بحثهایی درباره عبور از ولی فقیه و حتا گذار از
کلیت نظام نیز در اتاقهای دربستهی خود رژیم در جریان است.
ریزش درونی دیگر به عناصر حاشیهای محدود
نیست؛ از بدنهی روحانیت تا لایههایی از سپاه پاسداران، نشانههای واگرایی و جدایی
مشهود است. در این میان، مسئلهی حساس جانشینی خامنهای نیز به نقطهی جوش رسیده؛ بخشی
از رقابتها و اختلافات در «بیت رهبری» و نهادهای اطلاعاتی علنی شده و پایداری ساختار
کنونی را با پرسشهای جدی مواجه کرده است.
واقعیت اینست که اسکلت جمهوری اسلامی شاید
در ظاهر هنوز بر پا باشد، اما درون خود درگیر جنگی است که نه فرمانده دارد، نه نقشه
راه، و نه انسجام. ضعف و فرسایش از درون، و فشار از سوی جامعه بزرگترین تهدیدیست که
موجودیت جمهوری اسلامی را در خطر نابودی قرار میدهد .

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر